2777
2789
عنوان

خانمای متاهل اگه مسئله ی کوچیکی هم تو زندگی

| مشاهده متن کامل بحث + 642 بازدید | 43 پست
متوجه شدم چرا نمیتونی ول کنی؟ بچه داری یا وابستگی داری؟

بچه که دارم ولی چون اجبار بود که طلاق نگیرم، حس مادرانه نیس زیاد

استرس واسه بابا مامانم خوب نیس، هردو بیماری سخت دارن

ایه 3 سوره حج.ایه 126 سوره اعراف... دوستان این ایات برای صبر و قضاوت نکردن هست!

منم موافقم و اینکه از مشکلاتتون پیش حتی خانواده خودتونم چیزی نگین. چون یوقتایی موضوع یه بحث کوچیک زن و شوهری که به خانواده برسه ممکنه یهو تبدیل به یه دعوا بزرگ بشه. بعدم اطرافیان هرچقدرم شما باهم خوب بشین باز یادشون میمونه

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

صددرصد از خواهرشوهرمه چرا باید دم له دقیقه امار خونه منو بگیره انقدر ادمای رو مخی ان حس میکنم پامو گ ...

به‌هرحال گاهی حقیقت از تصور ما متفاوته 

این اولین قدم برای مشاوره است

 وگرنه ما هرچقدر مشاوره بریم تا زمانی که نپذیریم گاهی اوقات خودمون هم اشتباه میکنیم فایده نداره 

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

بچه که دارم ولی چون اجبار بود که طلاق نگیرم، حس مادرانه نیس زیاداسترس واسه بابا مامانم خوب نیس، هردو ...

پس تمرکزت رو بذار روی خودت و بچه

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

شرایطتون چطور بود

من  ازدواج اولم بود شوهرم ازدواج دومش 

از اون ازدواج یه بچه داشت

و اختلاف سنی مون هم زیاد بود

آنان که به زندگی دیگران نور می بخشند خود روزی خورشید خواهند شد ... 💛 

منم موافقم و اینکه از مشکلاتتون پیش حتی خانواده خودتونم چیزی نگین. چون یوقتایی موضوع یه بحث کوچیک زن ...

دقیقا همینطوره

یادمه یه روز اومدن تو خونه ما یه بحث کوچیک کردن که باعث شد اسم طلاق هم به میون بیاد

اون وسط از شدت تنش، حمله عصبی بهم دست داد و حالم بد شد کسی هم اهمیت نمی‌داد و همچنان ادامه میدادن 

گفتم شما هرچقدر هم دعوا کنید بازم شب باهم خوب میشید ولی اون تصور از ذهن من و خانوادم پاک نمیشه و تو دلم میمونه 

حتی اومدم تاپیک زدم که خانما برای هر بحثی خانواده رو درجریان نذارید مگر اینکه اون مشکل اساسی باشه و قصد طلاق  باشه 

یه سریا اومدن یقه منو چسبیدن که اگه به خانواده نگن پس به کی بگن؟ 

به نظر من کسی که مشکلاتش رو به خانواده طرفینشون انتقال میده بلوغ عقلی و پختگی لازم برای ازدواج رو نداشته 

حتی منِ مجرد هم مسائلی که مربوط به بیرون از خونه پدری باشه مثل مشکلات کاری و یا اختلاف با دوست و همکار رو هیچوقت به خانواده منتقل نمیکنم 

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

من ازدواج اولم بود شوهرم ازدواج دومش از اون ازدواج یه بچه داشتو اختلاف سنی مون هم زیاد بود

 با علاقه صورت گرفت یا عقلانی بود؟ خانواده نظرشون چی بود؟

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

با علاقه صورت گرفت یا عقلانی بود؟ خانواده نظرشون چی بود؟

با علاقه بود

هیچیش عقلانی به نظر نمی اومد در این حد که قبل عقد یک بار عقلانی تصمیم گرفتیم از هم جدا بشیم چون به نظر بهم نمیخوردیم و دو هفته بیشتر طول نکشید جدایی مون 

خانواده من به شدت مخالف و خانواده اون طبیعتا موافق

آنان که به زندگی دیگران نور می بخشند خود روزی خورشید خواهند شد ... 💛 

با علاقه بودهیچیش عقلانی به نظر نمی اومد در این حد که قبل عقد یک بار عقلانی تصمیم گرفتیم از هم جدا ب ...

و چطور پیش رفت؟ چطور خانواده راضی شدن؟ 

الان طرفین رضایت دارید؟ 

بچه‌شون با خودتون زندگی می‌کنن؟ رفت و آمدها چطوره روابط چطوره؟

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

البته بعضی مشکلات باید گفته بشه

من اوایل ازدواجم خانواده شوهرم اذیتم میکردن منم میگفتم نه نباید نه به شوهرت بگی نه ب خانواده ات

خانوادم فکر میکردن مادرشوهر خواهرشوهرم قدیسه فرشته هستن 

تا روزی ک دیگ صبرم تموم شد همه چیو هم ب شوهرم گفتم 

هم ب خانوادم 

بالاخره باید دستشون رو، رو میکردم چون مادرشوهر من استاد مظلوم نمایی و قدیسه نشون دادن خودش ودخترشه 

تا چند وقت پدرم میگفت آدم واقعا باورش نمیشه خواهر شوهرت انقد موز مار باشه ها خیلی خودشو مظلوم میگیره 😁😁😁😁😁😅😅😅 

البته بعضی مشکلات باید گفته بشهمن اوایل ازدواجم خانواده شوهرم اذیتم میکردن منم میگفتم نه نباید نه به ...

خب گفتنش که دردی رو دوا نمی‌کرد! شما خودتون باید فاصله می‌گرفتید و ارتباط رو محدود میکردید

واسه ظهور آقام و خوب شدن حال دل مردم دعا کنید

و چطور پیش رفت؟ چطور خانواده راضی شدن؟ الان طرفین رضایت دارید؟ بچه‌شون با خودتون زندگی می‌کنن؟ رفت و ...

پروسه خواستگاری و اینها که عذاب بود بابام از همون اول محکم گفت نه و خیلی بد باهاشون برخورد کرد

با شرط و شروطای سنگینی که گذاشت پای شوهرم بالاخره راضی شد 

الان یواش یواش دارن باهم خوب میشن ، بیرون میرن و اینا 

بله بچه هم با ماست یعنی در ازای اون شرط و شروط پدرم وهرم فقط شرطش این بود که پسرش کنار خودمون باشه

آنان که به زندگی دیگران نور می بخشند خود روزی خورشید خواهند شد ... 💛 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792