دقیقا همینطوره
یادمه یه روز اومدن تو خونه ما یه بحث کوچیک کردن که باعث شد اسم طلاق هم به میون بیاد
اون وسط از شدت تنش، حمله عصبی بهم دست داد و حالم بد شد کسی هم اهمیت نمیداد و همچنان ادامه میدادن
گفتم شما هرچقدر هم دعوا کنید بازم شب باهم خوب میشید ولی اون تصور از ذهن من و خانوادم پاک نمیشه و تو دلم میمونه
حتی اومدم تاپیک زدم که خانما برای هر بحثی خانواده رو درجریان نذارید مگر اینکه اون مشکل اساسی باشه و قصد طلاق باشه
یه سریا اومدن یقه منو چسبیدن که اگه به خانواده نگن پس به کی بگن؟
به نظر من کسی که مشکلاتش رو به خانواده طرفینشون انتقال میده بلوغ عقلی و پختگی لازم برای ازدواج رو نداشته
حتی منِ مجرد هم مسائلی که مربوط به بیرون از خونه پدری باشه مثل مشکلات کاری و یا اختلاف با دوست و همکار رو هیچوقت به خانواده منتقل نمیکنم