از زیر سلطه مادرم بیرون بیام
هزار ترفند داره بابام تلاش کرد نتونست سکته اش داد مرد
بزرگترین آرزومه از اینجا برم دیگ مادرم نبینم منم ازدواج کنم مادر بشم
شما در حال حاضر فقط باید غلام حلقه به گوشش باشی هرچی میگه بپذیری تا شرایط خودتو آماده کنی عزیزم اعتمادشو جلب کن
مگ چشه مامانته دشمن نیس که
مگه چند سالته که ازفرصت زندگی حرف میزنی؟
چندساله منتظرم
ن گذاشت برم سرکار
تهدیدم کرد کار پیدا کردم گفت بری میندازمت از خونه بیرون
دوسال هر۲۰روز یبار اجازه می‌داد اونم همراه خواهرم برم بازار خرید
بعد ب خواستگارا میگفت دختر من از بس نجیبه ۲۰روز یبار میره بیرون افسردگی گرفتم
نگو میخاست بیرون نرم ک خودم کسی رو پیدا نکنم عاشقم نشه ک همچی تحت کنترل خودش بمونه
ختم و چله وردار واسه زندگیت
خوشبخت شی ان شاالله
ارث دارم ۱۵ساله بابام فوت کرده اختیار اجاره دادن املاک دست مامانمه نمیزاره تقسیم کنیم یبار گفتم فحشم داد از خونه بیرونم انداخت بقیه رو تو جبهه خودش گرفته
چندوقت پیش پول لازم داشتم سهمم میخاست یک بیستم قیمت واقعی ازم برداره بزنه بنام داداشم
گفتم ن
از کسی قرض میکنم ولس سهمم نمی‌فروشم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز