ازدواج کردم و یه پسر دارم اما هیچ وقت محبتی ندیدم از همسرم دلم یه عشق میخاد ازش محبت میخاد کلمات عاشقانه میخاد همه رو ازم دریغ میکنه ... وقتایی ک خوبیم خوبه باز ولی وقتایی که قهریم بدترین آدم رو زمینه تو این همه سال که از ازدواجمون میگذره هیچ وقت نیومده منتمو بکشه همیشه من باید برم ... میرمم بدترین رفتار و داره اخرم خودم باید باهاش حرف بزنم وگرنه حرف نمیزنه مثل برج زهر مار میمونه ... کاش هیچ وقت باهاش ازدواج نمیکردم یه عمر از بابام و برادرم گدایی محبت کردم هیچ وقت عشق ندادن بهم حالا هم یه عمر کنار یه مرد بی محبت دو سالی میشه که دیگه بهش نگفتم چرا بهم محبت نمیکنی چرا موقعی قهریم نمیایم سمتم ... اما یه بار نپرسید چرا اصلا براش مهم نیست ... میگه دوست دارم گاهی اما چرته مگه میشه آدم کسیو دوست داشته باشه و اون فرد زار بزنه و گریه کنه براش مهم نباشه .... امشب سر بچه باهم بخثمون شد انقد تند رانندگی میکرد کم موند بکشه ما رو بعدم امد رفت تو اتاق بعد دو ساعت رفتم پیشش گفتم این رفتارات اشتباهه و فلان میگفت مقصر تویی بخدا من فقط بهش گفتم مهمونی بودیم بچه من سر یه چیزی لج کرد با بچه صاحبخونه و دیگه فقط گریه میکرد و جیغ میزد بعد شوهرم اونور نشسته بود انگار ن انگار اخر کفتم بیا کمک دیگه دارن لباس تن بچه میکنم امد بعد با گریه بچه رو آوردیم تو ماشین و خوابید بعد به شوهرم گفتم خب تو میبینی بچه داره گریه میکنه باید بیای کمکم دیگه وقتی آروم نمیشه میگه انگار چیکار کردی منت میزاری یه کاپشن تن بچه کردی بقران حرف من کاپشن تن بچه کردن نبود مهم اون اعمیت دادنه بود اما قاطی کرد 😔 همیشه اینجوریه قانع هم نشد چرا باید یه عمر دنبال مردی باشم که احساساتی باشه محبت کنه نشون بده عشقشو و هیچ وقت این نصیبم نشه 😔 ن پدر ن برادر ن حالا هم شوهر خیلی حسودی میکنم زنایی رو میبینم ک شوهرشون عاشقشونه ... طاقت گریه هاشو نداره منت میکشه از دل زنش در میاره اما من هیچ وقت طعم اینا رو نچشیدم و این واقعا نا عادلانه اس قبلم شکسته 😔😔😔😔
کاملا حالتو درک میکنم.مردا همشون همینن.اینایی هم که میگی مرده زنشو دوست داره احتمالا چندین سال عاشق هم بودن و با سختی بهم رسیدن😔آره عزیزم خیلی مهمه مرد قدر خانومشو بدون ولی اینجور مردا کمن
من چی بگم اکثر مردهای اطرافم خوب و زن دوست هستن و همسر منه که تو این موارد بلد نیست، البته یک نکته مثبتش اینه که همیشه شرمنده من هست و اینو اقرار داره که در حقم کوتاهی میکرده و خیلی انصافا تغییر کرده و نسبت به گذشته ها بهتر شده،متوجه شدم این بخاطر جو خانوادگیشون بوده
تو دلت رو نمیخوام خالی کنم ولی همسر منم یه مدت این مدلی شده بود و فهمیدم خیانت میکنه
حداقل بدونم خیانت کرده میدونم از اونه شوهر من اوایل بهتر بود خیلی الان عصبیه میزنه به سیم آخر بعد میگه دست خودم نبود باورت میشه امشب میخاست از قصد ماشینو با سرعت بکوبه به درخت بخدا من غر غرو نیستم هیچی بهش نمیگم اما خیلی واکنش وحشتناکی میده از خودش واقعا میترسم وقتی اونجوری میشه دیونه میشه حس میکنم گاهی دوسش ندارم ولی چاره ایم ندارم که بخوام جدا شم کجا برم
نه دیدم که میگم داماد خودمون یا حتی داماد شوهرم اینا ببینی چ جوری خدمت میکنن ب زنشون کمک تو کارای خونه تو خونه تکونی پول برنه کادوهای گرون تو مناسبتا بخرن هیچ کدوم از این کارا رو نمیکنه شوهرم تو عمرم کادو گرون نخریده ... همیشه خدا مناسبتا نداره .... مهمون میاد عین مهمون میشینه میمیرم از بس کار میکنم ولی واقعا دل شکسته ام کاش سهمم از این دنیا فقط یه مردی بود که عاشقم باشه 😔
کاملا حالتو درک میکنم.مردا همشون همینن.اینایی هم که میگی مرده زنشو دوست داره احتمالا چندین سال عاشق ...
ما هم عاشق هم بودیم و سنتی ازدواج نکردیم برای رسیدن بهم واقعا موندیم جلو خونوادهامون ولی دوستی ما دورانش کوتاه بود و رسمی بودیم با هم ولی علاقمند شدیم بهم گفتم شوهرم بشه دیگه خجالت نمیکشیم که ببین چقدر محبت کنه بهم چون یه جور خاصی رفتار میکرد همش میگفتم خوشبحال زنش چقدر خوشبختش میکنه اما خودم هه کو خوشبختی