ببین من ین بار همینجوری شدم. بعد از دوسال اون ادم پشیمون شد یه فرصت دپباره خواست. من تو این دوسال ادمای بیشتری رو دیده بودم. تجربه ام بیشتر شد. فرصت مجدد بهش دادم وقتی اومد فکر میکنی چه حسی داشتم؟؟
تمام مدت خواستگاری پیش خودم میگفتم واقعا من عاشق این شده بودم؟ همچین چیز خاصی هم نبود که!!
میبینی. همه چی به ذهن خودمون بستگی داره نه اون ادم
دقیقا میفهمم چی میگی
من دلم از این میسوزه که ما اینقدر اینارو معطل کردیم و یه جورایی بی احترامی شد بهشون که این آشنایی رو به فنا دادیم و دیگ هیچ پلی واسه برگشت نذاشتیم
فقط از خدا میخوام هرچی صلاحمه برام رقم بزنه...همین😭
مرسی از حرفات عزیزم خیلی دلگرمم کرد
شرایط اشنا شدن نداشتم
دانشگاهم یه شهر دیگ بود کار انتقالی ام جور نمیشد
امسال هم جور نشد و بهشون گفتیم اگر میخواین اشنا بشیم بیشتر باید صبر کنید یه ۶ ماه کخ کار انتقالی ام جور بشه
اینا هم اومدن ولی عین برج زهرمار بودن خودشو خانوادش
احساس میکردن سر کار گذاشتیم شون
ولی درصورتیکه اینجوری نبود واقعا شرایط ازدواج رو نداشتم بخاطر دانشگاهم....انتقالی ام ۵۰ ۵۰ بود جور شدن یا نشدنش
قسمت نبوده دیگ
یادت میره بابا منم مجرد بودم برام اینجوری پیش میومد بعد دو سه هفته یادم میرفت دو سه هفته اول آدم خیلی بهم میریزه
دیگ بهش فکر نکن
به درک ک ازت خوششون نیومد حالا طرف تحفه ای نبوده ک
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز