حالا امشب ی یاکریم تو حیاط ما ترسید، انقدر خودشو زد ب شیشه تا گرفتیم آوردیم تو..مامانم گفت بیرون بمونه گریه ها میخورنش.
گذاشتیم تو قعس تا صبح آزادش کنیم.
هر چی گفتم شاید جوجه داشته باشه، مامانم گفت نه الان ک جوجه نمیآورند این فصل.
وای نگران شدم.
نکنه جوجه داشته باشه و تنها باشند سردشون بشه.