2777
2789
عنوان

وقتی خونه مادر شوهریه شهر دیگس

| مشاهده متن کامل بحث + 618 بازدید | 35 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد ننش زنگ میزنه کجاید

بگید بیرونیم، ببین از الان بخوای رو بدی جلوشووو نگیری تا آخر عمر درگیری ها یه جا وایسا جلوی شوهرت بگو دوس ندارم کسی تو زندگیم دخالت کنه تو ازدواج کردی خونواده ی اصلیت شده من و تو بعد پدر مادر خاهر برادر

عاشق که شدید کم نگذارید گول این حرف ها رانخورید که زیاد باشی زیادی میشوی، نه اگر واقعا برای هم باشید دنیا زیر و روهم بشود برای همید💕بی نهایت عاشق باشید چون بعد از مرگ به جز پول و دارایی عشقی که در قلبتان بود و ابرازش نکردید هم بی ارزش میشود💕میان اینهمه عشق های نصفه نیمه کامل باشید❤مامان دوتا دختر خوشگل و مهربون 

بیشتر ببینید
الان دوساله دیگه عقدم

الان با شوهرت درگیر نشو ،زیر یه سقف نرفتین هنوز میره به خانوادش میگه خدای نکرده بحث جدی میشه بذار عروسی که کردین محبورش کن بدون خانوادش برین سفر ،الانم سعی کن زیاد باهاشون مسافرت نری که بعدا کارت سخت نشه 

اسپویل فقط پدرم که چند سال پیش گفت تو هیچ گوهی نمیشی               ممنون پدرجان (:

عزیزم به شوهرت بگو که دلت میخواد دوتایی برید

≪و يبقى اللّه معک حينما لا يبقى معک أحد⁣🌱                      و زمانی که هیچکس برایت نمانده، خدا با تو می ماند🦋≫️ در من دختری سیزده ساله است که به مرور زمان در دو سال هفتاد ساله شده است ."نقطه

بیشتر ببینید

چند دفعه بگو مثلا تا سر خیابون میریم میایم و بعد برید بگردید بعد چند دفعه خودشون متوجه میشن که میپیچونی 

شما چند سالته ؟ 

اون ۳ تا چند سالشونه ؟ 

خدا به دلت نور بده عزیز جان 💛💫 برای هم دعا کنیم برای من هم

عقد بهترین دوران نیست، انتظار زیادی از دوران عقد نداشته باش اتفاقا عقد دوران هزارتا مشکله 

یا باید آنقدر جسارت داشته باشه همسرت (چون مدیریت این ماجرا با همسرت هست) که بگه میخواییم دوتایی بریم، یا کلا کنسل کنید یا بقیه رو هم ببرید و به چشم مسافرت بهش نگاه نکنید 

من این چیزا رو زیاد داشتم، خانواده همسرم به معنای واقعی کلمه همسرم من رو به چشم نوکر خودشون میبینن، یکبار همچین ماجرایی پیش اومد، به همسرم گفتم باید دو نفره بریم همسرم هم گفت نه نمیشه و... کلا گفتم من نمیام، بار بعد باز همین پی‌ اومد گفتم باشه مامان بابات هم بیان، با همدیگه رفتیم و به هیچ کس خوش نگذشت دیگه همسرم یاد گرفت من رو از خونواده ش جدا کنه، الان هم همینه هر وقت میریم شهر مادر همسرم سعی میکنم زیاد نمونیم چون هزارتا ماجرا ازش در میاد.... ، مسافرتتون رو بذارید برای شهرهای دیگه، برای خلوت خودتون، عقدتون رو هم زیاد طولانی نکنید، مستقیم هم به همسرت نگو خواهرت نیاد و... چون مردها توو این شرایط بیشتر لج میکنن و فکر میکنن شما از روی حسادت این حرف رو می‌زنید 

خواهر شوهر من به شدت لولش توو هر زمینه از با من فرق داره (منظورم این نیست که من بالاتر یا خواهرشوهرم، اما به شدت متفاوتی هستیم و من یک درصد هم نمیخوام جایی از زندگیم شبیه زندگی خواهر شوهرم باشه) اما باز هم وقتی مستقیم به همسرم میگم خواهرت فلان و بهمان حس میکنه دارم حسودی میکنم که این حرف رو میزنم

ب شوهرت با آرامش و بدون عصبانیت بگو خودمون دوتا میریم 

اگ کسی هم گفت من میام با لبخند و آروم بگو ن عزیزم ایندفعه میخوایم دوتایی بریم حالا هر وقت شرایط جور بود ب شما هم میگیم

رفتی برا خودت خرید کن برا کس دیگ هم نخر و قرار نیست هرچی خریدی ب همه نشون بدی

بخدا چقدر عالیه همین خوبه منم گفتم فردا منو ببر تنها عید شد برام زهر مار شده دروغ هرچی به مامانت بگو ...

همسرتون باید بتونه این شرایط رو مدیریت کنه

حتی نیازی ب دروغ نیست فقط بگه با همسرم میریم بیرون و تمام

نه توضیحی نه جواب تماس دادنی هیچی

چند بار اول ناراحت میشن اعصابشو بهم میریزن ولی مقاومت کنه کم نیاره عادت میکنن دست از سرتون برمیدارن

خواهره ۱۷ اون خواهر ۲۰ داداشه ۱۴ من ۲۱

سنشونم زیاده😐

≪و يبقى اللّه معک حينما لا يبقى معک أحد⁣🌱                      و زمانی که هیچکس برایت نمانده، خدا با تو می ماند🦋≫️ در من دختری سیزده ساله است که به مرور زمان در دو سال هفتاد ساله شده است ."نقطه

بیشتر ببینید
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792