2777
2789

من بعد از دو سال به اصرار  همسرم رفتم شهرستان محل سکونت مادرشوهرم 

یک شهر کوچیک تو خراسان

تقریبا چهار روز اونجا بودم و مثل کوزت کار می کردم.

تمام کارهای آشپزی و شستن ظرف و دم کردن چای با من بود.

برای برادرشوهر و خواهرشوهر و بچه های جاری و  .....

مادرشوهرم یک رختخواب پهن کرده بود جلوی تلویزیون و هر روز یک چیزی ویار می  کرد که من می پختم براش

مثلا یک روز هوس مرغی اناری کرد‌

یک روز هوس کتلت 

با این قسمت هم مشکل نداشتم .

من و دخترم دیروز غروب سوار اتوبوس شدیم که برگردیم تهران

از دیروز همسرم میگه اینجا برف اومده و عکس برف میزاره 

دوباره امروز صبح هم بهم گفت  اینجا یک متر برف اومده

من هم صبح که رسیدم تهران بهش گفتم چرا اینقدر در مورد برف حرف می زنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای منی که تمام مدت اونجا اینهمه  کار روی سرم ریخته  چه فرقی می کنه بیرون اون خونه برف باشه یا نباشه

خلاصه به همسرم  برخورد و من  را بلاک کرد

این هم بگم تمام مدتی که اونجا بودم خانواده ی شوهرم از تهران بد می گفتن و من  جواب ندم 

و چهار نفرشون به من گفتند خواهرت خوش شانس بوده بخت خوبی گیرش اومده بخت تو خوب نبوده

من می خواستم بگم  بخت خوب فقط بخت خواهرهای شما که تنها هنرشون اینه که صبح میرن خونه ی مادرشون شب بر می گردن  خونه ی شوهر ولی باز هم سکوت کردم 

تهش شد این 


مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

باید اسی باید با خنده میگفت گل ب خودی چرا میزنید؟؟؟😅😅😅

بخت خواهرهای  خودشون طلاست

صبح شوهرشون اینا رو می بره میزاره خونه ی مادرشون

شب میاد می برشون

البته به جز جاری های من 

که مادرشوهرم اعتقاد داره باید کارمند باشن

با اینکه خودش کلا دراز کشیده بود و غذا سفارش می داد

بعد از دو سال رفتمشوهرم گفت نوه شون را باید ببینندحالا دخترم خودش دوست نداده بره اصلا ولی گفت عید بر ...

با داشتن همچین مادرشوهری دو سال یه بارم زیاده 

فقط باید دور باشی و قهر باشی 


بعد از دو سال رفتمشوهرم گفت نوه شون را باید ببینندحالا دخترم خودش دوست نداده بره اصلا ولی گفت عید بر ...

مادرشوهر منم تقریبا همینطوره اگه دست من بود که سالی یه بار هم سر نمیزدم ولی شوهرم نمیزارع 

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز