درد و دل

این قضیه چند ماه اول عقدمون بود و بعد از اونم فکر میکنم مرداد سال بعد.. نمیدونم .. محرم بود.. من و همسرمم تو یک خمیه خادم بودیم و کمک میکردیم.. خمیه دوستای شوهرم بود که چند سالی از بچگی اونجا خدمت میکردند.. تو اون هئیت با یک زن و شوهر اشنا شدیم و متوجه شدیم و گفتند که تو کار پیج و.. هستند و ادمینن و پیج رو میسازن و میبرن بالا فالور میفروشن و شوهره با شوهرم ارتباط گرفته بود و کلی حرف زده بود که ما کارمون اینه و مول بزار.. پول از تو کار از من.. تصف نصف و..

صحبت با همسرم زباد کردم و گفتم من موافق نیستم من ب این زن و شوهر اعتماد ندارم.. ی احساس منفی دارم ازشون.. همسرمم قبول نکرد گفت من با احساس جلو نمیرم.. دلیل بیار اکر منطقی بود من با این ادم شریک نمیشم.. منم نتونستم دلیل بیارم ولی از همون اول حس بد و عدم اعتماد داشتم بهشون.. 

شوهرم یک سال و نیم پیش هشتاد ملیون داد به این تا باهاش پیج بزنه و تولید محتوا کنه و سود کنیم.. 

بعدش چند باری پول داد واسه بقیع مخارج پیج و.. شوهرم چیزی بهم نمیگفت.. یواشکی رفتم چت هاشو چند بار با وون مرده چک کردم دیدم چند بار از شوهرم پول دستی و ... قرض گرفته و گفته پست میدم.. و در اخر ی ماه پیش فهمیدم شوهرم برای این گوشی خریده که با این گوشی کارای پیج رو بکنخ.. 

گوشی رو بزور انقدر حرص خوردم تا پس گرفت ازش.. 

بماند این همه پول.. 

اون مرده هم ببخشید ولی خیلی عصبیه ام .. رید تو پول و الان پیج حتی کمتر از ۴۰ ملیون ارزش داره و بدون مشتریِ.. با کلی گرونی دلار و بی ارزش شدن پول 

دلم خیلی گرفته.. خودم این کارو کردم و به زور خواندم رو راضی کردم.. خونواده خودش چند ماهی میدونن ولی خونواده خودم نه.. خبر ندارن.. خونواده خودشم کاری براش نمیکنن یعنی واقعا ندارن که کاری کنن.. دارم میمرم از غصه از این همه اعامادی که خونوادم بهش کردن.. میمیرم بابت غرور شوهرم.. خیلی دوسش دارم.. پسر خیلی خوب و کاری هست.. ولی این یکی دوماه اخیر باعث شده فکر میکنم رابطه مون خدشه دار شه و من از روی فشار و اینکه شاید کم کاری میکنه واسه این مسئله.. بهش بی احترامی کنم.. غرورش رو ببرم زیر پا و حتی زمانایی که کنارم خوشحالی میکنه و قربون صدقم میره من با این افکار و حال بد کم توجهی کنم ویا...

 کلش اینه... توروخدا دعا کنید برام..

اصلا نمیتونم به خونواده خودم بگم.. خونواده خودشم بی فکر.. خودشم نمیدونم چه مرگشه چه کار میکنه.. نمیدونم پیگیره نیست.. ایا میخواد چون من نگران نشم هیچ چیزیو توضیح نمیده یا چی.. بد تر از همه چی دارم گند میزنم به ارتباطمون.. ولی اون تو اوج عصبانیتم تاحالا چیزی بهم نگفتخ.. نمیخوام ارتباطمون خراب بشه و سرد بشه

تجربه کسب کردن تو شرایط درستی نیستیم ما.. عقدیم.. باید خونه بگیره.. بعد پول خونواده ام رو پس بده جهزیه بگیرن .. بعدشم بریم سر خونه زندگیمون شرول زندگیمون با کلی قرض و هزینه های دانشگاه منو و.... چطور برسونیم.. از وقتی پولمون رو بردن.. همسرم دیگه دانشگاه نرفت و تا کار کنه بتونه جبران کنه بدهکاری هارو:) خدا لعنتش کنه که گند زد ب زندگیم..با مادر شوهرم و خونوادش ک نمیتونم درد و دل کنم.. خونواده خودمم نمیدونن این قضیه رو.. هیچ کیو ندارم براش اشک بریزم خالی بشم