کار به کسی ندارم
ولی از ی طرف نه اختیار خودمو دارم
تنها برم بیرون با ۲۱ سال سن
از اون طور هم مامانم روان سالم برام نذاشته
خب به من چه که بقیه ریدن تو زندگیت تو اعصابت
زورت به من رسیده همش فحاشی میکنه
عرضه نداره بذاره من زندگی کنم
میخواد شوهر کنم بشم تو سری خور عقده ای عین خودش
تازه جالبیش اینه هر کسیو هم قبول ندارن
حتی نمیتونم عاشق شم از این خونه برم
خدایا تا کی ؟