مهمونای رو اعصاب و رفتار دیشب من

تقصیر شوهرم بود من قبلش بهش گفتم کارتتو بده من خودم حساب شده هزینه میکنم باورت نمیشه چقدر ریختو پاش کرد یخچال  اونجا جانداشت...وسایل کامل صبحانه گذاشته بود یک عالم نوشیدنی  هرشب هرشب کباب ...شوهرم میگفت میدونم سواستفاده گرن  اما  درهرصورت سرسفرم نشستن   حرمتشون واجبه برام  کلا خودشو خانوادش اینشکلی ان رسومشون   ....فامیلای نفهم من بودن  که  ابرومو بردن  هرچند که شوهرم هیچی نمیگه هیچوقت وبراشم مهم نیست  اما برا من مهمه  دیگه یخچال اونجارو خالی میکنم بیان خودشون هزینه کنن  نمیرم  میدونم  شوهرم میگه کارت زشته ولی بهش میگم  ناراحتی تنها برو پذیرایی کن  قطعا بی من نمیره و خلاص میشم

شرفمو بردن مفت خورا شوهرم گفت میشناسمشون اما حرمت مهمون برام واجبه یسالم باشن  رسم خانوادگیشونع

یخچال اونجا روشب خالی میکنم  کلید مشکلی نیست میدو بهشون  بس که خسیسن  قطعا یروزم  اونجا دووم نمیارن  سر خرج کردن  دعواشون میشه و میرن به درک  میشنناسمشون  گدان گدا

قدرشو میدونم  ودیگه نمیزارم  ازش سواستفاده شه....دیشب حرفای زنه  درباره پس اندازو  جم کردن  دیوونم کرد چه پزی  میداد و ازخودش تعریف میکرد  منو مصمم کرد دیگه تموم کنم  خودشم فهمید   دیگه نتونس جمش کنه

راس میگی والا  شلخته وکثیفم هستن ...همین الانم  اونجا روگندبرداشته بااینکه  قبلش برق میزد  منم عمدا تمیزنکردم  ؛ اونجا دووم  نمیارن   چون  سر هزینه  باهم  دعواشون میشه   دیگه مهم نیست بزار کثیف کنن  پایان تعطیلات  یکیو میارم تمیز کنه ؛ اگه من نرم وخودشون  تنها بمونن میفهمن  من دیگه سرویس نمیدم ومیرن   اما اگه  بهانه بیارم که مهمون دارم  باز دفعه دیگع میان ؛ اگه تنهاییو تجربع کنن دیگه نمیان میشناسمشون  ...هیچکس باورش نمیشه انگار سم خالص به رگام تزریق کردن  عید امسال  ازدست اینا 

اعتقاد ندارم :))))