مادرشوهرم همش دستور میداد همدیگه رو شام دعوت کنید، باهم رفت و آمد کنید. حالا گوش که میکنیم به حرفش میاد پشت سرمون از غذا و پذیرایی ایراد میگیره و بد میگه.
من نمیدونم چرا انقد دنبال حرف هست. نشد خودش و دختراش جایی برن مثل آدم غذاشونو بخورن برگردن خونشون، قطعا بعدش هزار جور داستان پشت سر عروس میسازن.
در حالی که خودشون هم اصلا بی عیب و ایراد نیستن
تجربه ثابت کرده
اکثر اونایی که ایراد دارن،پشت سر بقیه غیبت میکنن
خدا چرا این موجود رو افریدی بخاطر پسرش که شوهرم نمیخام اینم یه کاری کن
پدرشوهر من تا زنده بود هی میخواس همه باهم خوبو خوش باشن حالا مرده خواهر برادرا سالی یبار همو دعوت میکنن بخدا خسته کرده بود منو هی اورد ناشتا
من الان چند ساله خانواده شوهرمو دعوت نکردم، راستش شوهرم با مامان و باباش زیاد خوب نیست و میگه نمیخوام دعوت کنم منم هر دفعه ای میخوام عذاب وجدان بگیرم ولی شماها را میبینم عذاب وجدانم میره
اگر حق با خودته و میتونی ثابت کنی قاطعانه باشوهرت حرف بزن
و اینکه برای یکبارم شده با کسی که پشت سرت حرف میزنه رو در رو کن تا دیگه جرات نکنه پشت سرت حرف بزنه
من باشم دیگ نمیرم دعوتم نمیکنم
