یکی از اقوام خیلی نزدیک شوهرمه
تاپیک قبلیمو لطف کنین بخونین چه حرفایی زده بهم میفهمین چه پرروعه
یکی از حرفاش این بود که بهم گفت شوهر تو سنش بالاست از نظرش زشته هدیه بخره برات شاید ولی شوهر من باید برام هدیه بخره
شوهر من حالا کلا ۳۲ سالشه!
یا همه میدونن اینا هرروز تو دعوان ولی هر بار تولدش میشه تا چندروز تعریف میکنه که اره شوهرم برام کیک خرید سورپرایز شدم و …
حالا فردا تولد منه مادرشوهرم فردا شام دعوت کرده خونش اینا هم هستن
میخوام به شوهرم بگم یه کیک کوچولو بگیره اومدنی بیاره با خودش
اهان یکبار هم بهم گفت من میرم ناخن و مژه اینا میکارم تو اصلا خرجی نداری !!!
این آدم بشدت حسوده حتی به رانندگی کردن منم حسادت میکنه دیگه خودتون تا تهش برین
هر چی میگه فقط نگاش کن
محلش نکن
رابطت رو باهاش کم کن
یه مدت در مورد پیشرفتات صحبت نکن اگه دیدی ول نمیکنه ده برابر شروع کن از خودت تعریف کردن که قشنگ اتیش بگیره
اها ۲۲ سالشه ولش کن بچه رو یه چیز گفته
اگه حس میکنی که باید حرصش بدی که دیگه هر کاری از دستت بر میاد انجام بده چون خودش شروع کرد و اره بگو کیک بگیره
من یه دوست حسود قدیما داشتم یه مدت اومدم مراعاتشو بکنم بدتر حس ترحم دید حالش خراب شد منم دیگه میکشتمش انقدر کارایی میکردم که عذاب بکشه کلا ادمای حسود دلشون ارامش نمیخواد
البته بهترین حالتش اینه که قطع رابطه کنی چون بالاخره تو دراز مدت رو روح روان ادم اثر میذاره همیشه منو یاد گاوای اسپانیا میندازن انقدر که خشم دارن از مردم
از خدامه دوری کنم دوهفته هم کلا جوابشو ندادم راحت بودم کلی عید اومد گند خورد به تلاشم
هر چی می‌خرم می‌خواد هرجا میرم باید بره هر غلطی می‌کنم باید بکنه دید من بی خیالم شروع کرده از در دیگه وارد شده اونم تخریب اعتماد به نفس منه
متنفرم از اینجور آدما
حالا دوستی تموم میشه بدیش اینه که تو فامیل هم باشن الان خالم و دختراش حسودن
زن داداشم حسود
ولی به همه گفتم به پرو پای نپیچین وگرنه بد عکس العمل نشون میدما یه فازم دارم عصبانی بشم همه باید دنبال سوراخ موش بگردن
