راستش من که پدر خدا بیامرزم کلی پول داد بهم،گفت هر چی میخوای بخر برا سیسمونی.
من زیادی هم خریدم .دو تا گهواره ،دو تا فلاسک و...
تازه یه قالیچه یک ونیم متری نایین هم داد.مادر شوهرم اومد خونمون که پدرت میتونست بیشتر بده.
خودش یه طلا به اندازه یه دو ریالی.اون زمان طلا ارزون بود.
من اینقدر عصبانی شدم گفتم برو از خونم بیرون.
دیگه از اون به بعد ،دهنش رو بست