بهش بگو تکلیفم تا آخر ماه مشخص کن. نکردی ادامه این مسیر برای من راحت و ممکن نیست.. بعد بگو از همین لحظه می خوام ارتباطی نباشه تا در آرامش تصمیم بگیری و تا آخر ماه تصمیمت رو بگیر.
.بعدش تا اخر ماه یا میاد خواستگاریت که چه خوب.
یا نمیاد. اگر نیومد یا هر عذر و بهانه ای آورد بگو نه من خواسته ام رو گفتم و نمی تونم کنار بیام.
مجدد یک ماه صبر کن که فکر کنه واقعا دیگه رفتی و روی هم رفته یعنی دو ماه دیگه ندارتت.
😄😄😄 این قسمت قراره با انتظارت فرق کنه. اگر نیومد خودت با یه بهانه ای چیزی می ری سمتش و همینجوری به صورت دوستی ادامه می دی. 😄😄😄
میدونی اخه می دونم که نمی تونی جدا بشی اگر بگم جدا بشو پس حداقل کمی بهش شوک بده شاید نتیجه گرفتی. قرار نیست کار سختی بکنی. اون قراره سختی بکشه تو که خودت خبر داری نهایت دو ماه دیگه به وضعیت فعلی بر می گردی.
ممنون از راهنماییت از وقتی پست گذاشتم همه گفتن گولت میزنه بنظرم نباید انقد راحت قضاوت کرد
بیین یماه اینطور شد و باز من برگشتم از ترس اون انقد این مدت ادا اصول و ابروریزی کردم اصن خیلی دور شده ازم نمیتونم تهدید کنم و سیاستم ندارم اخرش ب این میرسونم ک ازخدا بترس و... اصن خیلی وضعیت بدی دارم نمیدونم چی بگم چیکار کنم از طرفیم خودش اذعان داشت ک اره خونمون یجورایی نمیذارن اما اینک بگم اوکی نمیتونم بگنم بهانس بیشتز ترس تفاوت داره ما خبلی سریم بهشون اما فک میکنه من بعدا کم میارم یا میبازم نمیدونم چطور بفهمونم نترس و من پشتتم
به خدا ک بهانس اما زن‌ها همیشه خودشونو گول میزنن
مشخصه نمیخوادت
نمی خوادت چرا خودت رو علافش کردی
من هر دو مدلشو دیدم هم اینکه آخرش ازدواج نکردن و یا حتی با اینکه پسره بگیر نبوده آخرش ازدواج کردن. خودت تو رابطه بهتر متوجه قضیه هستی به حرف ته قلبت گوش بده.
ولی خب الان این آقا داره بهونه تراشی می کنه و خب تو اذیت میشی و همش استرس می کشی. به نظرت اینجوری روانت آرووم می مونه؟ چقدر تحمل داری؟ چقدر وقت برای ازدواج داری منظورم سن و سالت هست. همه اینا رو در نظر بگیر.
