2777
2789

هرچی باشه؟ 

یک مادر فرزند پذیر🤱من یک آدم معمولی هستم. یک همسر و یک مادر از یک خانواده معمولی، با یک فرزند معمولی که شما مردم اطرافم به او فرزند خوانده می‌گویید. مادری که هرکاری کرد تا فرزندی داشته باشد اما در مسیر ای وی اف جا زد و ادامه نداد و تصمیم گرفت که مادرانه هایش برای فرزندی باشد که مانند خود او در این دنیا چیزی کم دارد. مادری برای کودکی که جای خالی فرزند نداشته اش را برایش پر کند. دوستت دارم همه چیز من. بمان برایم❤️
بیشتر ببینید

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و *کاملاً رایگان* با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید .

پدربزرگ من یه نقاش و بنای معمولی بوده توی تهران

هفت تا بچه داشته ،بچه ی یتیم برادرش رو‌هم بزرک‌میکرده

هر محرم ده روز اول مراسم میگرفتن توی خونه شون دیگ بزرگ میذاشتن و سختران و مداح داشتن

نمیدونم چرا پول اون زمان اینقدز بزکت داشته

بچم نوزاد بود

رفته بودم پیش مادر بزرگم

تعریف می‌کرد از بارداری ها و بچه بزرگ کردناش

یک لحظه بغض کرد گفت اون دنیا جواب بچمو چی بدم؟ بعد خودش تعریف کرد که عموم کوچیک بوده خیلی اذیتش می‌کرده و نمیذاشته به هیچ کارش برسه و خیلی گریه میکرده بعد که مامان بزرگم میفهمه حامله است چون قدیم بوده زود متوجه نمیشدن بعد پشیمون میشه و میره بچه 5ماهه رو سقط عمد میکنه 

خیلی خیلی پشیمون بود میگفت چاره هم ندارم

میدونم اون دنیا ازم طلبکاره بچه

یک مادر فرزند پذیر🤱من یک آدم معمولی هستم. یک همسر و یک مادر از یک خانواده معمولی، با یک فرزند معمولی که شما مردم اطرافم به او فرزند خوانده می‌گویید. مادری که هرکاری کرد تا فرزندی داشته باشد اما در مسیر ای وی اف جا زد و ادامه نداد و تصمیم گرفت که مادرانه هایش برای فرزندی باشد که مانند خود او در این دنیا چیزی کم دارد. مادری برای کودکی که جای خالی فرزند نداشته اش را برایش پر کند. دوستت دارم همه چیز من. بمان برایم❤️
بیشتر ببینید

مادربزرگم خدابیامرز 

وقتی ۱۴ ساله بوده ازدواج میکنه 

 با پسرعمه ش 

میگفت انقدر عمه م منو میزد 

تازه شوهرمم میومد به اونم میگفت اونم منو میزد 

تا اینکه عمه ش میمیره 

شوهره خیلی مهربون میشه براش طلا میخره 

میبرش کربلا 

اون موقع سه تا بچه داشته 

میگفت انقدر مهربون شده بود 

خوب شده بود با من 

بعد یه هندوانه میخرن 

فقط دختر کوچیکه و شوهرش میخورن 

اینا نمیخورن به جاش غذا میخورن و ..

همون شب این دو تا خیلی بد مریض میشن و فرداش میمیرن 

مادربزرگم میگفت التماس میکردم به مردم 

کمک کنن جنازه شون رو بیارم ایران 

نتونستم 

همون جا خاک کردن 

بعد

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

بیشتر ببینید

واسه خاله های مامانم دعا گرفته بودن شوهر نکنن.این ماجرا واسه هفتاد هشتاد سال پیشه.همه ازدواج کرده بودن فقط این دوتا دختر مونده بودن..یه بار یه غریبه میاد درشون را میزنه مادرشون در را باز میکنه وغریبه میاد میگه یکم غذا نون ابی چیزی بهم بدید.اونها هم پذیرایی میکنن..چشمش به این دو تا دختر می افته که مشغول قالی بافی ودامداری  بودن..به مادرشون میگه تو چهرشون چیزی میبنم.بعد میگه بهشون میگه برید تو اتاق ودررا ببینید.میره سرچاه ویه وردی میخونه..یه صدایی مث باد میومده..از تو چاه یه عالمه مو وسنجاق قفلی واستخون میارن ولسش بالا..اونم همش را میذاره تو بقچش..به مادرشون میگه بختشون امسال باز میشه..منتها اخری را به فامیل نده که بچه دار نمیشن..اون سال بختشون باز میشه..ولی اون خواهر کوچیکه را هرکاری میکنن پدرشون میده فامیلش وبچه دارهم نشد..الان  همون خانوم چند ساله فوت شده.واسه امرزشش یه صلوات بفرستید

کنیز فاطمه ام....یه صلوات واسه خوب شدن حال همه مریض ها..من حقیر هم دعا کنید.لایک کنیدم صلوات را واسه سلامتی جگر گوشه هاتون میفرستم

میاد ایران 

کسی باور نمیکنه 

شوهرش اینجور مرده 

میاد میبینه 

دختر عمه هاش از گوشه ی دیوار خونه کندن 

رفتن داخل طلا و ...برداشتن 

هیچی براش نذاشتن 

اینم همسایه هاش خبر میدن 

اومدن بردن دارو ندارت رو 

اون موقع خونه کاه گلی بوده دیواراش 

بعد دادگاهی میکنن مادربزرگمو که شوهرت چه جور مرده 

و ...

خیلی زجر میکشه تا سی سالگی یکسره دادگاه و ...

اخرم یه دو سه تا مرد 

میان دادگاه میگن اره ما شستیم ما خاک کردیم از کاروان فلان بودیم 

اینا مریض بودن و فلان 

خیلی اذیت شد مادربزرگم سالها 

میگفت مردای کثیف میومدن جلو راهمو‌ میگرفتن اذیتم میکردن مردم 

به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰 برای شفا و سلامتی پسرم دعا کنید لطفا سپاس❤️

بیشتر ببینید

همسایه م پیرزنه میگفت ماه نهم حاملگیش روزه بوده دردش میگیره ماما میاد بالاسرش این هی میگه یه خرما بدین بهم ماما دعواش میکنه میگه حالا وسط درد بفکر شیکمتی اینم میگه بابا روزه ام ..مبگع یهو ماما زد تو سر خودش که واییی بدویید خوراکی براش بیارید 

پدر مادربزرگم 

میره خونه دوستش شب میمونه جوان بوده 

نصف شب زن دوستش میاد پیشش 

اینم گیوه هاش برمیداره و فرار میکنه نیمه شب و ب دوستش هیچی نمیگه 

خدا در عوض بهش علم اعداد داد و دعاش مستجاب بود 

چند سال بعد میخواسته زن بگیره و ... نامه مینویسه ب امام زمان و ازشون‌میخواد ایشون با یک واسطه همه کارها رو جور میکنه 

اما علم اعداد هیچ کدوم از بچه هاش نتونستن یاد بگیرن

فعلا امضا ندارم

چشم


سال ها قبل( مثلا پنجاه سال قبل اینا تقریبا ) عروسی و عقد یه دختره بوده

همه تو تدارکات عروسی بودن  ،شام مجلس رو آماده میکردن که عروس فرار میکنه

با کی؟ نگو عروس اون زمااان دست پسر داشته و خانوادش زوری میدادنش به داماده 

خلاصه عروس با دوست پسرش فرار میکنن در نهایت باهم ازدواج میکنن😂♥

بعد میگن قدیمیا ساده بودن

و قسم به امیدی که می روید از جای بریدگی زخم در تن💛🌱

پدر مادربزرگم میره خونه دوستش شب میمونه جوان بوده نصف شب زن دوستش میاد پیشش اینم گیوه هاش برمیداره و ...

چه جالببب

یعنی خدا یشبه این علمو به مغزش انتقال داد؟ کسی تعریف کرده بعد از این بدست اوردن این علم شخصیت و زندگیش تغییر و تحولی پیدا کرده بود یا نه؟

من به این موضوعات خیلی علاقه دارم ببخشید یهو کلی سوال پرسیدم

چه جالبببیعنی خدا یشبه این علمو به مغزش انتقال داد؟ کسی تعریف کرده بعد از این بدست اوردن این علم شخص ...

من که ندیدمشون مادربزرگم تعریف میکرد 

کلا ادم‌مومن و با خدایی بوده 

بله علم خدا بهشون داده بود معجزه بوده

فعلا امضا ندارم
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   مابببلکولگببگ  |  14 دقیقه پیش
توسط   مدارا09  |  14 دقیقه پیش