برای منم دعا کنید یک گناه بزرگ کردم کلی نفرین پشتمه کسی که گناه در حقش کردم به خوابم اومده
یه روز اومو خونه گفت دوستش واسه مادرش پرستار گرفته....پرستار متعلقه بوده
چیزی که نباید ببنشون پیش اومده....چیزایی گفته خیلی عجیب...
شوهرم خیلی هات هست
خیلی علاقه به رابطه داره
تا بحاا راه غلطی نرفته بود
اومد گفت دست خودم نیست باید برم.....نشیت تو چشمام نگاه کرد گفت نمیخام دروغ بگم باید برم
شوهرت چشم و گوشش باز شده
بهش بگو دیگه هیچ راه برگشتی نیست
من‌نمیشینم شوهرم هرزگی کنه و با بقیه شریکش شم که بیمارم کنی مریضم کنی ایدز و زگیل همه‌چی از رو هرزه ها بگیرم بگو تنها راه اینه خونه به نامم‌کنی اینکار کنی اونکار کنی بعدم دلش خون کن نزار هرزگی کنه
مشاور چرا نمیرید؟؟؟ خیلی خوبه برید حتما
توروخدا بگید کسی از شما هست که شوهرش جلو چشماتون زنگ بزنه
حرف بزنه تصویری بگیره
اون حال کنه و شما دق کنید؟؟؟
شما گریه کنید
دیشب گفت مخالفت نکن که مجبور میشم پنهونی برم.....
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز