من چند ماهه عقدم شاغلم و هفته اول عید تعطیلم امسال اولین عید با شوهرم بود قرار بود چندروز اول بیاد کنارم باشه ولی دو روز قبل عید تنهایی اومد خونمون و یهو خبر داد میخان برن با خانوادش مسافرت و جالب اینجاست مادرش حتی یک تلفن نزد منو تعارف کنه.بعدش میخاستن برنشمال ویلای آبجیش باز هم شعور آبجیش نرسید یه تلفن کنه یه تعارف به من بزنه الان آیا من حق دارم از این داستان شاکیباشم ؟
این در صورتیه که من همه ی برنامه هامرو با اولویت شوهرم میچینم.
خوبه بعدا هروقت سفری واست پیش اومد دلت خواست تنها بری دیگه مجوزشو داری
نشون به اون نشون که سنگ اولو شوهزت پرت کرده تو هم اجازه داری
یه دل میگه برم برم یه دل میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم بی تو چه کنم پیش ای عشق زیبا زیبا خیلی کوچیکه دنیا دنیا با یاد تو ام هرجا هرجا ترکت نکنم سلطان قلبم توهستی توهستی دروازه های دلم را شکستی شکستی پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی با من پیوستی
کار نسبتا بدی است اما نباید به یک اختلاف بزرگ تبدیل بشه، شاید غیر عمد بوده، مثلا فکر کردند ممکنه خانواده شما اجازه نده تو عقد مسافرت برید، البته شاید، در هر حال نباید به اختلاف بزرگی تبدیل بشه، شما هم بهتر بود بهش می گفتید که تعطیلات عید فرصت خیلی خوبی است برای کنار هم بودن و با این چملات سعی می کردید چند روز عید را پیش خودتون نگه می داشتید، پیشنهاد می کنم ی موقع متلک و تیکه بارونش هم نگنید، که مثلا تنهایی بخت خوش گذشت و از این حرف ها، قطعا خودش به اشتباهش پی می بره