سلام امشب که رفتیم ی جا عید دیدنی ی دختری ک خیلی صمیمی بود باهام کنارم نشست و برام تعریف کرد
ظهر با پسر دایش تنها تو اتاق بودن بعد بحث ازدواج میشه وسطش پسره ی عکس با مادرش رو گوشیش بود درحال بوسیدنش گفت چقدر قشنگه پسر دایش گفت نکنه دلت خواست
هیچی دیگه گذشت چند دقیقه بعد درحال حرف زدن بودن گفت:( که زد روی رون پام و چنگ زد بهش و خندید
ولی گفت وقتی خواهرش اومد دیگه اون حرکت نکرد و ...
اما ناگفته نماند پسره هم همچنین اوکی نیست
ولی اخلاقش خیلی اوکیه
حالا بگین منظور پسره از این کار چیه ؟ ممکنه ایا؟؟؟؟