2777
2789
عنوان

از خاطرات خنده دارتون بگید🤣

187 بازدید | 19 پست

رفته بودیم مسافرت تو هتل بودیم بعد من گفتم برم بیرون یه چرخی بزنم ب خواهرم اینا گفتم من میرم میام حالا چون تازه اومده بودیم نگاه نکردم شماره اتاق و واحد خودمونو🤣همینطوری اومدم بیرون بعد ک دورامو زدم خواستم برم تو اتاقمون حالا من مونده بودمو یه چن تا آسانسور و کلی طبقه🤣هتله هتل بزرگی بود خداییش. اومدم از مغزم کار بکشم گفتم خب ت راه رو یه گلدون بزرگ بودو در اتاق زرشکی بود تقریبا غافل از اینکه این هتله همه اتاقاش و راه روهاش شبیه هم بود😂 یه طبقه شانسی زدم دیدم عه اتاق خودمونه با خوشحالی رفتم در اتاقو باز کردم بلند خندیدم بعد دیدم یه پیر مرده با رکابی نشسته وسط  چند تا خانوم ک فک کنم دختراشو زنش بودنم ت اشپز خونه بودن بعد همشون قشنگ شیش هفت ثانیع زل زده بودن بهم😭😭😂😂😂وای هنوزم خجالت میکشم اخرش رفتم پذیرش اسم فامیلیمو گفتم شماره اتاقو گفت🤣

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

واکنش اونا چی بود رفتی تو اتاقشون بعد یچیزی چطور وارد اتاق شدی

از شانس بدم اینا درشون قفل نکرده بودن. اولش خواستم بدون هیچ حرفی درو ببندم برم ولی گفتم زشته دیگه براشون توضیح دادم پیر مرده همینطوری ک حرفامو گوش میداد سرشو تکون میداد مثلا تایید می‌کرد بعدشم درو بست😐🤣

وای منم تجربه مشابه دارم😂رفته بودیم مهمانسرای محل کار بابام بعد خیلی بزرگ بود من بچه بودم فک کردم کل این الان واسه ماس😂رفتم دونه دونه در اتاقارو باز کردم یهو ی زنو شوهرو در حال زارتان زورتان دیدم:)))))))) درم قفل نکرده بودن حتی😭

من این اتفاق تو قطار خیلی برام افتاد هر سری میرم تو کوپه ی ملت 

یادمه یه بار انقدر هول شده بودم 3 بار اشتباهی رفتم تو کوپه ی یه خانواده هه یعنی بار چهارم میرفتم به ابوالفضل دیگه با دمپایی میوفتادن دنبالم🏃‍♂️🩴

یه بارم تو همون قطار خواستم برم دستشویی کلی در زدم کسی جواب نداد درم قفل نبود هیچی دیگه ما در و باز کردیم بریم تو نگو یه پیرزنه تو بوده نشنیده صدای در زدنو هیچی دیگه از این عصبیا هم بود شلنگ و میخواست بگیره سمتم من در رفتم 😂😂🗿🙁

کلا من با قطار نرم سفرهم برا خودم بهتره هم برا مردم

با پای خودت میای یا بگم دعا نویس بیارتت😐🤵

ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز