من چندماهه عقدم خیلی منو دوست داره همش از سرکول من اویزونه یا گریه میکنه من بهش غذا بدم هرجا میرم تو بغل من میشینیه هرچیم مامانش بهش میگه ول کن زنداییو خستش کردی ولی خب باهاش فایده نداره منم دوستش دارم خدایش عاشقشم دل نمیاد باهاش بد رفتاری کنم ۳ سالشه ولی ی وقتایی دیگه حوصله اعصابم نمیکشه تازه میخان باهامون بیان مسافرت به شوهرم گفتم به خاهرت اصرار نکن سختشه با بچه ولی شوهرم اخرش کار خودشو کرد