ما هرسال میریم خونه پدربزرگم روز اول و امسال برای شام رفتیم برای پدربزرگم مهمون رفته بودن چندتا دخترعمه هام و یکیشون به پدربزرگم یه قرآن کوچیک کادو داد برای من هم یه ساعت گذاشته بود ک پدربزرگم بده بهم چون ندیدم
من رفتم خونه پدربزرگم بهم داد گفت اره فلانی داده دخترعمم
منم پوشیدم مامانم گفته بهم هیج وقت کادو رو نگم وای چرا کجه وای چرا مدلش اینجوره همین ک به یادم بوده ارزش داره
بعد من عکس اینو فرستادم واسه پارتنرم یهو گفت وا مال پدربزرگته؟گفتم نه کادو آوردن گفت نوعه؟دست دوم میخوره گفتم نميدونم خوبه عب نداره هعی ایراد گرفت گفتم بمن چ آخه یکی ویگ اینجور آورده که با تیک با من حرف میزنی ک مطمئنی نو واست آورده
و گقتم اصلا میندازمش بره گفت مطمئنی اون یکی دوس پسرت نداده بت منم دیگ استارت دعوارو زدم ک این حرفات چیه و هرچی دلش خواست گفت
دیگ تا مرز جدایی هستیم الان میگ مقصر تویی من فقط سوال کردم میگم من ناراحت شدم از لحن سوال
من بیخودی ناراحت شدم؟