ساعت ۳ ونیم اینا بود یه خواب بی معنی داشتم میدیدم که با یه پسر دیگه بجز پارتنرم داشتم یه رقص مسخره رو توی خیابون انجام میدادیم
بعدش یهو یه صدایی اومد توی گوشم داخل خواب دیدم.
گفت تو به .... ( اسمش) نمیرسی یه صدای مردونه
گفتم اخه چرا نمیرسم این جواب این همه دعاهایی که دیشب کردم
گفت اره
بعدش گفتم خدایاتوروخدا برسیم با گریه
بعد چند دقیقه دوباره یه صدا اومد گفت میشود
حالا نمیدونم واقعیه یا خواب
حالم خیلی خرابه الان