من ۲۲سالمه نامزدم که عقدیم ۲۱
۴ماهه تقریبا نامزد شدیم یه ماه عقدیم
نامزدم قبل من شش ماه نامزدی ناموفق داشته که موقع خواستگاری خانواده اش گفتن بیست روزه
من نامزدم دربارش حرف نزدیم
از وقتی نامزد کردیم و عقد شدیم نه درست حسابی زنگ میزنه حرف بزنیم نه بهم محبت میکنه نه میاد دیدنم اگه بیارم اونا بیان اینجا پدرش نامزدم با خودش میاره میبره نمیزارن یه دقیق تنها باشیم حرف بزنیم بریم بیرون میگ یکی بیاد خواهر شوهرم باید بیاد ما بریم خونشون بازم وضع اینه
روزی بیست دقیقه بیشتر مکالمه نداشتیم که پدرشوهرم گفت دیگ اونم حرف نزنین پسر سر کار میره خسته میشه همش تلفنی حرف میزنیم
خواهرشوهرمم که تو کادو گرفتن همسرم دخالت میکنه از اون ور مادر شوهرم نمیزاره همسرم درست حسابی خرجی بده
نمیدونم چرا ولی همسرم همیشه یه چیزیو از من پن آن میکنه و دوست داشتنش نشونم نامیده یبار نیومده دیدنم بارها بارها گفتم دربارش حرف زدم که با فلان کارت یا فلان حرفت خوشحال میشم اما انگار نه انگار
یبار دعوامون شد مادر شوهرم فوری اومد پیش پسرش که چی شده زود بگو
واقعا خسته شدم میخوام جدا شم ولی به عنوان آخرین کار نمیدونم چکار کنم راهنماییم کنید ل