چه وضعیت مشابهی داریم…
هر چی یادم رفته بود بگم شما گفتی
اره
برای شوهرم بلند پروازی زیاد دارن
مثلا میگن حتما پرواز بگیر اگر نمیگیری خودمون بگیریم
حالا من مجرد بودم دانشجو بودم با اتوبوس میومدم اون موقع هیچی نمیگفتن الان انگار مسابقست
انگار روکم کنیه
انقدر دارایی شوهرمو به روش کشیدن که اون احساس خفت میکنه تو خونمون
ده هزار بار تو روش گفتن چرا خونه نمیخره پدرت
اونم چی بگه؟
بارها بارها حقوفشو پرسیدن
و این سوال واقعا اذیتش کرده
اونجا میرم لهم میگن اره خواهر شوهرت شعور نداره به ما زنگ بزنه :///////
باور کن انقدر بد اونا رو میگن که من جون میدم فقط
ببین انقدر حالم بد میشه خونمون
انگار هر چی میخرن مسابقه با شوهرمه
من واقعا دلم میخواد نرم
همیشه هم گفتن قدمتون برچشم
شما بیاید
هر چند انقدر خودشونو سیاه کردن تو چشم شوهرم
وقتی هم میان اون توان روی خوش نداره
خیلی عادی باهاشون وقت میگذرونه و سعی میکنه خونه نباشه
که سوال بی ربط نپرسن
من پنیک که میشم
دست و پام یخ میکنه نفسم بالا نمیاد
هر لحظه حس میکنم الانه که سکته کنم