این کاربری گمناممه اصلیم نیست.لطفا توهینم نکنید
من وقتی شوهرم سرباز بود باهاش ازدواج کردم چون ملاکم چیزای دیگه بود
الانم بالا خونه پدرشوهرمیم
وضع مالی شوهرم بدک نیست ولی نه خونه داریم نه ماشین نه حقوق ماهانه ی توپ!
عروسیم افتاد توی کرونا ،عروسی نگرفتم
همیشه هم عروس قانع بودم چون شوهرمو دوسش دارم
اما برادر شوهرم ۱۵سال پیش یکیو عاشق شد که خونواده معتادی داشتن و هم تراز خانواده شوهرم نبودن
کلی دعوا و کشمکش شد،برادرشوهرم شبا توماشین میخوابید تا اجازه بدن دختره رو بگیره
آخرشم گرفت
مادرشوهرم براشون بهترین عروسی رو گرفت
اون زمان بهشون خودش پول داد براشون خونه خرید
قسط های ماشین و زندگیشون هم داد
حتی یه شب به من گفت جدا از اون پول خونه
همونقدر پول هم خورد خورد بهشون دادم،به پسرش
رسیداشو دارم
آخرشم زنه گفت خونه رو بفروشیم بریم مستاجری ولی جای بهتر،فروختنو بعد یه مدت زنه ول کرد و برادرشوهرم طلاقش داد
الان خونه نداره و آس و پاسه با یه بچه
مستاجره،حالا مادرش میگه شما هروقت زمینتونو فروختین نصفشو بهش بدین تا بدرد زندگیش بزنه!!!!
اونم هروقت زمینشو فروخت نصفشو میده به شما
ولی
زمین ارثی شوهرم ارزشش بیشتر از زمین ارثی هست که برادرش داره
این زمین های ارثی هم خود مادرشوهرم در بود خودش به بچه هاش داد
هرجور حساب کنی ضرر میکنیم
اما دلم فقط گرفته که مادرش زندگیمونو میبینه اما هیچوقت دوسم نداشت
هیچوقت بهم اونجور که باید احترام نکرد
یعنی ما که هیییییچی نداریم با اونی که کلی عشق و حالشو کرد و حالا به در بسته خورده نباید فرق داشته باشیم؟؟؟من دارم اشتباه میکنم؟؟؟؟؟
شوهرم میگه من قبول نکردم چرا جوش میزنی ولی من میدونم میخواد تا عمر داره اینو بزنه توسرمون که به پسرش کمک نکردیم