خواهر شوهرم زنگ زد

با حالت مسخره گف حالا گریه نکن کفشتو بخر بعدا و من بغضم ترکید و گفتم من نیازی ب کفش ندارم فقط یکم بهم جلوی جم احترام بذار و چیزی نمخوام و راهی ماشین شدم و اونم عربده ک برگرد بیا اینجا (منم بی تقصیر نیستم ولی واقعا دیگ خسته شدم از اینک هی جلو جم خرابم کنه و هی سر بچه بگه چرا ندادیش فلانی بغلش کنه چرا گریه کرد از بغل فلانی گرفتیش چرا فلانی نوشابه داد غر زدی نذاشتی) تو ماشین داد میزد یا پیاده میشی یا هر چی ک خریدیو اتیش میزنم ب خودم ب خانوادم فش داد جلو خانوادش گف جن. ده تقصیر منه کارت دادم دستت فرستادمت خرید دستمنمک نداره و فلان (درحالی ک من نزدیک ی ساله خرید لباس انچنانی نکردم چن تا لباس توخونه ک اونم خودش خریده بود و این خریدم با خواهرش فرستادتم) و من فقط هق زدم و گفتم من گفتم ک جلو جم باهام کاری نداشته باش و تنها شدنی بزن توگوشم گفتم من نیازی ب اینا ندارم من فقط دلم میخواد برام ارزش قائل بشی و ما قرار بود بریم خونه خواهر شوهرم همسرم حلو در گف ما نمیایم و فلان و ابجیش نذاشت ک ن امکان نداره پیاده شین بعد افطار برین و من رسما هق میزدم اصلا دس خودم نبود (ابجیش حتی نگف اشکال تداره گریه نکن) پیاده ک شدیم همسرش اتاق خواب بود و من مستقیم رفتم سرویس ک اروم شم قیافه م اب بزنم) خلاصه ما برگشتیم و من اصلا دیگ باهمسرم هم کلام نشدم

تخفیف بهونه س منظورش اینه ک من بهتون احترام میذارم و ابجیشم نباشه کارتش دست خودشو مامانشه

برا سحریم گوشت کباب کردم لقمه گرفتم لب نزد و صب پاشد رفت سرکار  و ابجیش بعدش زنگ زد

98 عقد کردیم

امروز صب ابجیش زنگ زد

ک دستت دردنکنه فلانی میپرسه مگ براش چیزی نخریدید ک هی میرف سرویس میموندو گریه کرده گفتم من اصلا سرویس رفتنی اون خواب بود میگف من گوه بخورم دیگ باتو بیام خرید از این ب بعد با شوهرت برو چرا با ابروی ما بازی میکنی میخوای داداشمو سکته بدی خودتو خانوادت دقش میدین گفتم به تو مربوط نیس تو زندگیتو بکن گف خیلیم مربوطه داداشم تو مشتمه بخوام نمیذارم تو خونه بشینی (داداشش خیلی هواشو داره کلا رو اونا حساسه خیلییی فک کن من خونه م فرش نداره اشپزخونهم سرامیکه ی قالی کوچیک وسطشه سه ساله ی فرش نخریدیم ولی اولین سال برا یلدایی ابجیش فرش هشت میلیونی خرید) گفتم تا مجرد بودی میومدی دخالت میکردی الان با زنگ

گف اونم خوبی داداشم بردت خرید و تو اونجوری عصبیش کردی پیش داداشم نگفتم وگرنه کارت اشتباهه و میخوای سکتش بدی از وقتی ازدواج کردین دقش دادی پیرش کردی خودتو خانوادت داداشمو دق دادین(همسرم با خانوادم رفتو امد نداره و خانوادش باعثشن)گفـتم از هیچی خبرنداری داداش صب میره شب میاد ی لقمه غذا نمیخوره تو خونه(شامو ناهارو کیشینه خونه مامانش برا خواب میاد)گف مگ میره پیش زنای دیگ خوب میکنه میشینه پیش ننه باباش گفتم داداشت میدونه زنگ زدی اگ بگم برات بد میشه گف داداشم تو مشتمه فلان دوباره ک تکرار کردم گف هیچ گوهی نمخوره و تو اگ زن بودی دیگ دخترم بیدار شد هق زد من گوشیو قطکردم