ازش خواستم کمکم کنه فقط
عین پدرم باهاش حرف زدم
15 شب هرشب رو به قبله با وضو
2 دقیقه فقط
تقسیم کردم یه دیقه یه دیقه
یه دیقه اول عین بابا حرف زدم که اره فلان چیزم فلان طور شده و اینطوری و اونطوری
یه دیقه دوم قوربون صدقش رفتم🥺گفتم همه چیمو فدات میکنم...
دوبار بعدش خوابشونو دیدم که میان موقع نماز صبح حاجتم رو میدن بهم و میرن