بچه اولمون ب دنیا اومده بود وقتی ک اومد دیدنم، همه گفتن بچتو ببین چ نازه.
اصلا نگاش نکرد،گفت اول حال زنم و باید بپرسم بعد بچه
تو نامزدی ازم پرسید موهات چه شکلیه گفتم لخت نیست وزوزیه
گفت اَه اَه🥺🥺
شوهرم نیست دوست پسرمه بهم گفت که من وضع مالی جالبی نداری متوسطه نمیتونم اونجوری که خونه بابات هستی درست کنم منم گفتم مهم نیست مهم عشق واهل کاری بودنته اونم بهم دوره سرت بگرم که انقدر خانومی تپلیه من هرکی بود کات میکرد
تو این ۱۴سال حرفا وکارای قشنگ زیاد کرده منو اشباع کرده ازعشق😍 هنوز بعد ۱۴ سال زندگی بعضی صبح ها یادداشت برام مینویسه میزنه دریخچال همه رو نگه داشتم🥺 پسرمم یاد گرفته ازش
من شوهرم خیلللللی مغروره خیلی زیاد
بعد اصلا ابراز علاقه نمیکنه منم عادت کردم
امروز صبح یهو کشید بغلش گفت خیلی دوست دارم دورت بگردم
منو میگی ؟؟ رو ابرا بودم قشنگ چشمام قلبی بود😍😍😍😍
آخه چرا فقط حرف بدی که بهم زد یادم میاد🥲🥲
وقتی حالم بد بود اوکی ک شدم گفت وقتی حالت خوبه حال منم خوبه🥲🥲
چقدر حس خوبی داره این تاپیک 🥹
ان شاء الله که همتون خوشبخت بمونید. ما خیلی بی احساسیم مخصوصاً من هیچ جمله قشنگی روبه خاطرنمیارم
تو زمان خواستگاری بهم گفت دختری بهتر از تو پیدا نکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز