چه ها من یه خواستکار داشتم هی ما میگفتیم نه هی پسره ول نمیکرد
نزدیک سه بار گفتیم نه باز مادرش رو میفرستاد
تا اینکه بار اخر اوکی دادیم و اومد باهاش چند ماه رفتم و اومدم
به شدتتتتتت دوسم داشتتتتتت
نمیدونم چجوری بگم که باور کنید
چند روز پیش یه سوتفاهمی پیش اومد که فکر کرد من ازش مخفی کاری کردم
حالا موضوع چی بود : من یک ماهه محل کارمو استعفا دادم و دیگه نمیرم ولی بهش نگفتم دقیق که نمیرم
اما بهش تو جرفتم میگفتم که میخام از اونجا در بیام و برم جای دیگه شغلم هم ازمایشگاه هست و کار واسم زیاده و میدونست که کار واسم هست
اما از اینکه فک کرده ازش مخفی کاری کردم جواب تلفنم نمیده و جواب پیامم نکیده الان یک هفته شده
از طرفی نمیگه نکیخامت فقط جواب نمیده
اصلا هم خانوادشو نمیفرسته که بگن رابطه تموم شده و این حرفا
تو سکوت مطلق
اصلا جوابمو نمیده از طرفی هم نمیان اطلاع بدن تموم شده سکوت کردن
من خیلی دوسش دارم
میدونم اونم دوسم داره
اکثرا نظرشون اینه که فعلا داره گربه دم حجله میکشه و داره کم محلی میکنه
به نظرتون برمیگرده ؟؟؟؟؟؟