رابطه چندان خوبی نداشتیم بعد از اینکه فهمیدن بابام اموالشو زده به اسم مامانم قطع رابطه کردیم
روز فوت پدرم تو بیمارستان از فرصت استفاده کردن ساعت و گوشیو ساک بابامو برداشتن با خودشون بردن بدون اینکه اصلا بدونن کارای تحویل جنازه چجوری انجام میشه بابامو واسه درمان برده بودیم شیراز خودمون تبریزیم
بعد از فوت پدربزرگم رفت وکیل گرفت واسه ارث
بخشی از اموال منقوله به اسم بابام بودش که تو ۴ سال اخر عمرش خریده بود که با همون چول رفت ماشین خرید واسه عموم به یه ماه نکشید عموم تصادف کرد ماشین داغون شد
یادمه چندسال پیش عمم پیش من برگشت گفت علی(بابام) چشمچرونه به خواهرشم رحم نمیکنه بد نگا میکنه با اینکه خداشاهده همشون تهمت بود واسه بد کردن پدرم اون موقع پدرم هیچی نگفت مامانم واگذار کرد به خدا
الان یه دامادی گیرش اومده هیز چشم چرون لاشی خیانتکار که دخترش داره جدا میشه ازش
دست خودم نیست وقتی میبینم خدا اونقدر عادله کهحواب تک به تک بدیهاشونو داده قلبم اروم میشه