داداشم میخاد بره دکتر قرار شده با مامانم برم مامانممیگه من بچتو نگه میدارم تو باهاش برو
میخان با وکیلشون حرف بزنن مامانم میگه تو حرف بزن
با زنش بحثمیکنه داداشم ،جا اینکه مامانم مثلا بره حزف بزنه بمن میگه تو برو تو حرف بزن
میگم ینی چی تو بزرگتری من مهم نیستم ک
بااینکه خیلی زرنگ و زبون داره ها اما اصلا ترسوعه انگار