دخترهایی که ازدواج کردین و خانواده پدرتون فقیر بود

نگران نباش ما پولدار نبودیم حتی شوهرم بدون اطلاع خانوادش جهازمو خرید اما ظاهر خونمون رو متعارف چیده بودیم یعنی راستش فقیرترین بودیم اما کسی نفهمید 

این بزرگترین ترس زندگی منه ، چنتا مورد پیش میومد که از همه لحاظ عالی بودن ولی سر همین قضایا راه ندادیم نمیدونم تا کی میشه با بهونه درس داشتن و اینا رد کرد 

خانوادم وضع مالیشون خیلی خوب بود تا اینکه من ازدواج کردم ورشکسته شدن شدیدا پول قند نداشتییم شدیدا شدیدا تحقیر شدم و منت گذاشتن بعد ورشکستگیمون مادرم به بدترین نحوه ممکن مریض شد الان شوهرم باهاشون حرف نمیزنه که چرا اینا منو تحویل نگرفتن با بدبختی جهاز گرفتم ولی پدرم نتونست بیاد عروسیم در این حد بود یعنی مادرشوهرم جهاز بقیه طلای.بقیه کارای بقیه رو همیشه سرم منت میذاره شوهرم هم همینطور ولی خودمو به پرو بازی زدم میگم دختر مث دسته گل بهت دادن جهاز  و... میخای چیکار

بعنی من انقدر بدبختی کشیدم که نگو اونم توی چه سنی 17الانم 21سالمه

خداروشکر بعد عروسیم خانوادم خودشونو جمع جور کردن الان اوضاشون خوبه

چ ربطی داره ما وضعمون بد نبود ولی زنداداشم از جای محروم ک حتی همین گوشی دستتم نداشتن اوردیم چرا اون حق نداره خوشبحتشه باید با هم سطح خودش باشه حتی چند شبم خونشون خابیذیم با اون امکانات کم دریغ از یکم احساس تحقیر کنه الان جوری زندگی میکنه کل تایفه اشون تو عمرشون ندیدن

الان اکثرا فقیرن ی چی طبیعیه تو این گرونی معمولی باشی ینی پولداری🤣

پزشك متخصص بود

از بين خيلي خوب بود

شرايط زندگيشون سخت بود

بله سنتي نبود

و به هم علاقمند شدن