قرار بود بیام خونه بابام
ی شب قبلش تو خونه خودمون لینستاشو واسه خودم نصب کردم یعنی روم دوتا گوشیمون بود.
دوهفته نفهمید تا دیشببببب خیلی چیز گفت ک چرا مگه شک داری
فردا قراره برگردم مامانمم قراره بیاد باهام خونمون
گفت اگه مامانت قرار نبود بیاد حالتو میگرفتم
ولی برام مهم نیس خوب کردم رفتم تو اینستاش
فهمیدم با دوستاش چندبار قرار گذاشت نشستن مشروب خوردن....
اهل خیانت نیست کلا
ولی خوب حواستون ب شوهر باشه
گفت دیگه وقتی قراره از هم دور بشیم کلا اینستامو پاک میکنم ک اینکارو‌نکنی
خیلی کنترلگری
رفیق باش تا بهت بگه
اون که اول و اخر کار خودشو میکنه
ن بابا نگو شک.ماچش کن بهش بگو همینجوری خاستم واسه خودمم نصب کنم
صلاح خودت میدونی،ولی منم ازین کار خوشم نمیاد،برعکس این بود حس بدی نمیگرفتی
چجوزی رفتی میشه به منم یاد بدی
چیکار کنم بنظرت عزیزم
وقتی پیش همیم رمز گوشیا همدیگرو داریم.
وقتی دور میشیم میرم تو اینستاش
این سری مجبور شدم واسه ی موضوع کاری تنها بیام اون مرخصی نداشت بیاد
چطور کاری کنم بیخیال شه
چطور رفیق باشه باهام؟ یعنی پایه مشروب خوریش باشم؟
ب بار خورد میخواست بزنم
چیکار کنم بنظرت عزیزم
وقتی پیش همیم رمز گوشیا همدیگرو داریم.
وقتی دور میشیم میرم تو اینستاش
این سری مجبور شدم واسه ی موضوع کاری تنها بیام اون مرخصی نداشت بیاد
چطور کاری کنم بیخیال شه
چطور رفیق باشه باهام؟ یعنی پایه مشروب خوریش باشم؟
ب بار خورد میخواست بزنم
نمیدونم والا،فقط نگو خوب کردم واینا،یجوری جمعش کن،بهتره یکم سکوت کنی،بعد بگی من بهت اعتماد دارم،ولی بزار سر کنجکاوی زنونه،بعدم چهارتا بوس وفلان کن وسعی کن از دلش دربیاری،من ییار فک کن حدود۳اینطورا بود،داشتم با دوستم چت میکردیم،همسر بیدار شد فقط یک کلمه مرسید با کی چت میکتی؟ولی لحنشیجور بود،مدرش دراوردم که یعنی تو شک داری،تو جرا به ناموس خودت این حرف زدی وفلان وبیسار،
حالا من بخاطر کارم سفر داخلی وخارجی زیاد داشتم تو این جند سال،وهیچ وقت تابحال هیچ نگفته بود،نمیگم ۷واست به زندگیت نباشه،ولی نه بااعمالی که تشون دهنده بی اعتمادیه
افرین معلومه خیلی زرنگی.. احسنت🤗
