من توی بارداریم از یه نوع کیک خوشم میومد از این کیک یزدی بزرگها
ولی پولمون نمیرسید بخرم
اونم دقیق تو راه دکترم بود هر موقع به اون مغازه میرسیدم سرم را اون طرف میگردم که نبینم
به شوهرم نگفتم که غصه بخوره
بعدا یه بار گفتم بابام گفت خوب میگفتی برات میخریدم
خدا لعنت کنه پدرشوهرم را که حقوق شوهرم را نمیداد