2777
2789

بچه‌ها ببخشید طولانیه

قبلش بگم ما پرستاریم

و خودم متوجه شده بودم همکارم یه حسی بهم داره

همکارای دیگه‌ام هم کلا سر یه چیزایی باهامون شوخی میکردن و ما رو هم تو خیالات خودشون باهم مچ کرده بودن و حتی این اواخر منو خانم ایکس(فامیل اون آقا!) صدا میزدن

اما خب در حقیقت هیچی بینمون نبود


یه روز مسئول بخش گفت میخوام باهات حرف بزنم، منو کشوند یه جا که هیچکس نباشه

نشستیم و بهم گفت یه سوال ازت دارم، بچه‌ها که شوخی می‌کنن ناراحت نمیشی؟ مثلا اینکه تو رو خانم ایکس صدا میکنن؟

بچه‌هامون جلوی سرپرستار منو اونجوری صدا نمیزدن و من شوکه شدم که اینو میدونه و فکر کردم میخواد بگه که تقصیر منه که حد و مرز کاری رو رعایت نمیکنم

منم اومدم توضیح بدم که تقصیر من نیست که بعضیا دیگه شوخی‌هاشون داره از حد می‌گذره، همینجوری اشکام سراریز شد

حالا گریه نکن کی گریه بکن😂

اونم شروع کردن دلداری دادن من 

و شروع کرد به گفتن اینکه من از آقای ایکس هم پرسیدم که آیا از این شوخی‌ها ناراحت نمیشه، اون گفتش که بخاطر خودش ناراحت نمیشه، به خاطر اینکه مینا معذب میشه ناراحته

و شروع کرد به گفتن اینکه اون پسر خیلی خوبیه و پولدارن و خونه‌اش چقدر مرتبه (تنهایی زندگی میکنه) و خونه‌اش دوبلکس و سبک امریکایی (نمیدونم خونه سبک امریکایی چی هست اصن!) و فلانه و بهمانه

و بهم گفت که اون فکر میکنه تو دختر خوبی هستی. تو بهش فکر نمیکنی و نظرت راجع بهش چیه؟ بهش حسی نداری؟ و از این حرفا 


منم گفتم پسر خیلی خوبیه ولی حسی بهش ندارم

و گفتم اهدافمون یکی نیست، تا جایی که میدونم اون قصد مهاجرت نداره ولی من از وقتی دبیرستان بودم مطمئن بودم یه روز مهاجرت می‌کنم و نمیتونم به رابطه بلندمدت باهاش فکر کنم


این قضیه مال چند روز پیشه

دیگه اصل بحثمون همین بود 

و من نمیدونم اصلا آقای ایکس از سرپرستار خواسته که با من حرف بزنه یا خود سرپرستار خودمختار اومده اینا رو بهم گفته

آخه یه جوری گفت که انگار خودش ما رو مناسب همدیگه دیده، نه اینکه اون آقا بهش گفته باشه!

و آیا حرفای منو هم به اون گفته یا نه


حالا این چند روزه می‌بینم اگه شیفت نباشه دلم تنگ میشه و همیشه وقتی اون بود چقدر امنیت داشتم و وقتایی که نمیدونستم چیکار کنم همیشه سر میرسید و میگفت "نگران نباش، الان درستش میکنم" و حس میکنم منم کم‌کم داره ازش خوشم میاد

ولی خب اون الان دیگه مثل قبلا نخ نمیده! و یکم داره منو نادیده میگیره


روم نمیشه به خودش چیزی بگم

و بلد هم نیستم غیرمستقیم بهش بفهمونم

برم به سرپرستارمون بگم که داره ازش خوشم میاد؟!

Not my circus, not my monkeys. But I definitely know the clowns

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

حتما خودش گفته

منم اولش مطمئن بودم خودش گفته

ولی از روز قبل اینکه سرپرستار بهم بگه هم داشت کلا منو نادیده میگرفت که من فکر کردم بیخیال شده که یهو فرداش سرپرستار بهم اونجوری گفت

Not my circus, not my monkeys. But I definitely know the clowns

اگ خوشت میاد بهش یکم توجه کن مثلا در همین حد ک مهربون باشی باهاش لبخند بزنی رابطه چشمی برقرار کنی کم کم دوباره میاد جلو و شاید دوباره بخواد ک بیشتر راجب این موضوع فکر کنی 

نه هیچی نگو تاخودش بیادجلو

من یه بار به یه نفر گفتم که بهش حسی ندارم

یه رفتاری باید از من ببینه که متوجه بشه ممکنه نظرم عوض شده باشه

Not my circus, not my monkeys. But I definitely know the clowns

اگ خوشت میاد بهش یکم توجه کن مثلا در همین حد ک مهربون باشی باهاش لبخند بزنی رابطه چشمی برقرار کنی کم ...

من خیلی داغونم توی این چیزا

امروز سعی کردم یکم مهربون‌ و گرم‌تر باشم اما نتونستم

Not my circus, not my monkeys. But I definitely know the clowns

یا اصن با همون واسطه حرف بزن بگو باش بهش فکر میکنم اونموقع ت شک بودم

سرپرستارمون یا همون واسطه خیلی عاقله

حس میکنم اگه بهش بگم یه راهی بهم میده

مستقیم هم نمیره حرفمو بهش بگه

Not my circus, not my monkeys. But I definitely know the clowns

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792