خب
خخخخخخخخخُب
پیشنهاد خود احمقم بود که خونواده شوهرمو بگیم بیان
از لحظه ای که خواهر شوهرم اومد اخماشو کرد تو هم غر زد که با پول بابات از این خرجا میکردی که با پول برادرم میکنی
هر کی تشکر میکرد می‌گفت با پول برادرم بود چرا از این تشکر میکنید
لایک
کاش از قبل تایپ کرده بودید
داداشش باید جوابشو میداد
جاریمم یه استند تولد دخترشو آورد گذاشت کنار دیزاین از دخترش عکس گرفت و پست کرد اینستا دخترم تولدت مبارک در صورتی که حتی تولد دخترش نزدیکم نیس خواهرم بهش گفت چرا اینکارو کردی و به دخترم گفت دعوای اینا بالا گرفت هر چه دخترمو توجیح کردم عیب ندارن خواهرته و فلان قانع نمیشد و فقط گریه میکرد باید پاک کنه اونم پاک نمی‌کرد سر سوزنی ابرو برامون نموند
دیگه شوهرم صداش کرد بیرون تالار گفت برید لطفا جاریمم نمی‌رفت منم هر چه توجیح میکردم و عین چی لبخند مسخره میزدم که یعنی چیزی نیس وای خدایا چه فشار عصبی بهم وارد کردن
آخرشم خواهرش طلبکار که حق ندارین زن داداشم و بیرون کنید حالا جاریم براش عزیز شد شوهرمم دامادشون و داداششون رو صدا کرد گفت دیگه بیشتر آبرومو نبرید برید اونا رفتن و پیامک نفرین و ناله شون برای من شروع شد یعنی خواهرش یه نفرینایی به بچه ام کرد که قلب درد اومد
جاریت چه بدبختِ عقده ایِ ندید پدیدیه وای حرصم گرفت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز