گفت عصر کارش تموم شد میاد اگرم نتونست بیاد خبر میده ولی حتی یه پیامم نداد که نمیاد کاری ندارم کار داشته نتونسته بیاد ولی بهن یه خبرم نداد
هیچ وقت باهام بیرون نمیاد بعد مدت ها گفتم بیا بریم پاساژی جایی اونم نیومد
یه کم گریه کردم تا سبک شدم احساس کردم خیلی آدم بی ارزشیم