ببین خیلی این پدر و مادرها حرمت دارن
چند روز پیش یکی از همسایه های ما توو اپارتمان تا صبح بزن و برقص داشت
چند روز بعد همسایه کنارش بهش گفت مراسم میگیری مراعات ما رو بکن (خیای با احترام و جمله های محبت امیر گفت) مادر شوهرم خونه مون بود تا صبح نخوابید از سر. وصدا
اون همسایه که چشم گرفته بود با پررویی تمام جواب داد که در کل دوست دارم جشن بگیرم
من مادر شوهرش رو میشناسم تمام بچه هاش دکتر مهندسن و برام خیلی قابل احترامه، انقدر ناراحت شدم همسایه جشنی بدون شناخت به این خانم بی احترامی کرد