نمیدونم داداش من که از وقتی ازدواج کرد دین و دنیاش زنشه و کلا خواهراشو گذاشت کنار البته مادرمو دوست داره
کلن هم توهم دسیسه داره که ما پشت زنش چیزی بگیم در جایی اینکه تو اینهمه سال پشتشون نفسم نکشیدیم
کلن تو این چندسال وقتی خونمون بودن مثل پرنسس میاد میشینه ماها همگی جلوش خم و راست میشیم انگار ملکه الیزابت اومده