اومد خونمون باخودم گفتم چه عجب ازاین ورا پیداش شده نهارقرمه سبزی کذاشتم به خونه رسیدم گفتم خوب شد باهم وقت میگذرونیم اومد خونمون توتاپیکای قبلی گفتم که اومد خونمون کشوهامومیگشت دیدم بازرفت اتاق کشوهامپ میگشت اروم پشت سرش رفتم ازاتاق که اومد بیرون یه نگاهی بهکشوهاانداختم دیدم زیر ورق کشولباس زیرام جوری ورق کابینتو کنده وکاغذ دعا رواونجاجاکرده دیدم صدامو درنیاوردم خیلی دلم شکست خیلی این دختر ازمن متنفره اخه چیکارکنن