عمم زنه یه اقای بچه دار شد
بچه هاش پیش عمه من بودن (خونه ای هم که زندگی میکنن متعلق به عممه با پول خودش خرید)
ما رفتیم بهشون سر زدیم برای اشنایی بیشتر
من و دختر عموم جو گیر شدیم رفتیم پیش دختر کوچیکش گفتیم تو هم مثل دختر عمه ما میمونی از این به بعد من دختر داییت تو هم دختر عمم
نگاهمون کرد گفت من دختر عمه شما نیستم
امشب عروسیشه ما رو هم دعوت کرد
خیلی دلم میخواست نریم و به عمم بگیم بهش بگه ما که دختر دایی تو نیستیم بیاییم! اما عمم اصرار کرد فردا میگن کس و کاری نداره
دختره پرو اصلا بهش تبریک نمیگم
پول هم هدیه نمیدم
کارم اشتباهه فردا به عمم چیزی نگن