شوهرتون اینجوری کنه ناراحت میشین😔

چقدرررررر منی  هق خدا صبرمون بده یا ننه هاشونو از زمین برداره 

عزیزم بخاطر هورمونات بهم ریختی و حساس شدی 

بفکر نی نی تو دلیت باش 

فک کنم یکم حساس شدی .

شوهر منم بارها ابنکارو کرده و بخشیدمش البته  نالاحت شدم و گوشزد کردم ک کارش درست نبوده .

طولش نده که این ناراحتی تبدیل ب کینه میشه و بدها دیگه خودتم بخوای نمیتونی خلاص بشی ازش

قدرشو بدون کاش مال منم میدونست معذرت خواهی چیه کاش میفهمید منم دل دارم و ناراحت میشم کاش یه بارم که شده از رفتار زشتش پشیمون میشد و معذرت خواهی میکرد کاش‌......

باز شما میگی از زمین برش داره من اونم نمیتونم بگم ینی یجورایی زندش ی جور عذابم میده بمیره هم یجور دیگه تو درد سر میوفتم

اینم بمیره من پدرشوهر نگه نمیدارم از الان طی کردم با شوهرم انقدررر در حقم بدی کردن شوهرم خودشم میگه اصلا به تو ربطی نداره 

مال تو فقط،پدر شوهر مال من ی دختر نره خر داره ک ۱۵ سالشه هنوز ننش کاراشو میکنه 

بنظرم یکم حساس شدی درسته کاراون بدبوده ولی خب ازنظر مردا وقتی معدرت خواهی میکنن دعوا تموم میشه ومیتونن هرکاری خواستن دیگه بکنن حتی اکه طرف مقابل هنوز نبخشیده باشه

وای شت اون خیلی بدترع ولی اصلا زیر بار نرو کم زندگی و جوونیمونو زهر کردن حالا اینمدلی زهر مارمون کنن 

برا همینم میگم خدا نمیره البته الانم زندس ب خدا که  ارامش ندارم تا یکی میگه مریضم این قبل اون میکه مریضم خودشم دنبال ی نوکر دربست از شانس منم ی ساختمونم تقریبا  میوفته گردن من همه چی . دعا کن خلاص بشم از اینجا

هدا کنه خونه دار بشی بری من بعد 10سال هاستم روبرو عفریته خانوم خونه بسازم که از اونجا در بیایم تقریبا مستقل شیم اونم خاهر شوهر احمقم خدا ازش نگذره شوهر گاوشو اورد گفت کاشی کاره کاشیاتونو بدین این بزنه زد زید تو خونه یکسال عقب انداخت کارامونو تا اونارو بکنیم دوباره کاشی بخریم کاشی کار بیاد بزنه

خب اینجوری به قضیه نگاه کن که بچه رو برده اونجا تا تو استراحت کنی یکم 

بارداری رو همه چی حساس میشی اینو وقتی خودم باردارشدم والان که سه سال میگذره فهمیدم چقدر اونموقع هورمون آدم بهم می‌ریزه خیلی روزای سختیه

اووف من راضیم بخدا حتی روبه روش باشم فقط،از این خونه و ساختمون در بیام نه امنیت داریم نه مریم خصوصی تا ی بویی میاد میان چی پختی عصر میشه ظهر میشه ناهار چی داری شام چی داری کجا رفتی یجا میریم زنگ‌که کجاییین مثلا شب تا دیر وقت بیرون باشیم میزنگه همسرت  فردا قرار بره سر کار بیان بخوابه خواب نمونه  یهو میریم بیروت از فضولی میزنگه اره حوصلم سر رفت اومدم نبودین اخه یکی نیس بگه ب تو‌چه نه مهمون میتونم دعوت کنم نه جایی برم یجورایی رسما گیر کردم تو‌این خونه حتی نمیتونم راحت بیرون برم

دقیقاااا هم دردیما وای خدا لعنتشون کنه ایشالا از ناخون بچشون دربیاد اذیتایی که مارو میکنن حیوونا حالا من 13ساله بودم عروسی کردم یجوری همه چیزی زهر مار کرده بود برام تو اون سن رشد از حرصم سه روز سه روز غذا نمیتونستم بخورم بهم میگفتن وای چقد کم خرجی حرومزادهها