چون زمانه فرق کرده میگم
من 35 سالمه، شاغلم وقتی میام خونه کارهای خونم هست و خسته هستم نمیتونم اونجور که سنم کمتر بود و برای بچه های داداشم وقت میذاشتم و بازی میکردم و شعر و قصه واسشون میگفتم واسه بچه خودم وقت بذارم، اونقدر با بچه های فامیل بازی میکردم که همه حسرت مامانی مثل من داشتن
ولی بمیرم واسه دخترم، الان اصلا ذهنم واسه بازی بابچه یا قصه و شعر یاری نمیکنه
مادرشوهرم با 60 سال سن بیشتر با دخترم بازی میکنه و وقت میذاره، چون خانه دار بوده و فقط بچه داری میکردن، اعصاب و توان بیشتری دارن