من چندوقتیه نامزد کردم دخترا یه مسئله ایی هست اینه اشنایی ما سنتی بودو نامزدم ۳۶ سالشه و من ۱۸
دیشب خالم و دخترخاله هام و با زن پسرخالم اومده بودن خونمون ..زن پسرخالم مثل من نامزده اما تابستون مراسم عروسیشونه
و برای رهن خونه، خالم چندوقت پیش به مامانم گفته بود که به دامادش یعنی نامزد من بگه خونشون اگر خالیه بدن پسرخالم بشینه
خلاصه دخترا من زیاد تو کارای نامزدم دخالت نمیکنم و عقیده ایی هم ندارم و اصلا نگفتم پسرخالمه اینکارو کن اینکارو نکن
نامزدم خودش برای هدیه عروسیشون گفت لازم نیست تا زمانی که عروسی بگیرین هزینه ایی بابت رهن ملک پرداخت کنید و این باشه کادوی عروسیتون از طرف من
من ادم حسودی نیستم اما دارم اتیش میگیرم از دیشب😂دیشب که اومده بودن خونمون
مثل اینکه غروبش کارگر فرستاده بودن خونرو تمیز کنه
زن پسرخالم جلوی چشم خودم رو مبل روبرویی نشسته بود و بلند گفت به اقای فلانی پیام دادم و عکسای زدگی های کمددیواری و کابینتی که امروز گرفتم فرستادم براش و بهش گفتم بعدن دبه درنیار بگه اینارو ما کردیم
یعنی قیافه من دیدنی بود دلم میخاست موهاشو از ته بکشم ولی در ظاهر خونسرد بودم و خودمو سرگرم گوشی کردم
مامانم و خالم فقد نگاش کردن و باز به بحصشون ادامه دادن ولی باز ادامه داد گفت واسش پیام نوشتم گفتم قبض اب و برقم و گازم صفر کنه یعنییی منو داشتی بعد برمیگرده بمن میگه بنظرت خوب نوشتم منم لبخند زدم و گفتم اره
اخه زنیکه تو رو چه به پیام دادن تو مگه شوهر نداری خودت پیام میدی و بعد همون لحطه نامزدم جوابشو داد و بلند روبه خالم که مادرشوهرشه گفت نوشته
سلام باشه میدونم
و بعد دوباره میگه😭بنظرتون بهش بگم کی کلیدو کامل تحویلمون میده
منو داشتیییی اصلا تو شماره نامزد منو ولس چی داری چرا تو پیام میدی اینکارا مردونست که خالم اخم کرد و گفت نه خود پسرخالم میگه زشته تو نگو
دخترا بنظرت حق نداشتم عصبی بشم؟