با همکلاسیم دوستم
خدایی از جزوه بگیر
تا سوال
تا امتحان تو این چند ترم بهش رسوندم
زیادمرسوندم
به جز اینا رو یکیکراش بود خودش خواست و من رفتم ب طرف گفتم اونردش کرد تا مدت ها افسردگی این رو تحمل کردم و طوری بود صبح تا شب با تلفن وصل ب من بود و حرف میزد تا اروم بشه و حضوری هم همش میگفت
بعد اون باز رو یکیکراش زد باز هم همه حرفاش پیش من بود
همهدغدغه هاش با من بود
همیشه در حال زنگزدن بود و صحبت هاش رو میکرد سبکک میشد قطع میکرد