دختر عمه من برا ازدواجش همه راضی بودن الا باباش. رف پیش دعا نویس یع ماه بعد باباش راضی شد عقد کردن.... یه هفته بعد عقد از زمین و زمان براشون مشکل ریخت.. باباش پاشو کرده بود تو یه کفش ک الا و لله باید طلاق بگیری.. خلاصه آبرو برا این جلو خانواده شوهرش نذاش... الانم بعد ده سال از ازدواجش باباش خونشون راش نمیده و..