2777
2789

عروسی دخترخاله ی همسرمه فردا شب

خیلیم دوستشون دارم و رفت و امد داریم

امروز من کلی درس داشتم چون گفتم فردا کلا واسه عروسی و اینا وقتم میره امروز بخونم

دیگه ناهارو همسرم از بیرون گرفت

قبلشم در حد صبحانه پیش هم بودیم و حرف زدیم و اینا

رفت ناهارو گرفت اومد انگار چیز خورش کردن بیرون مودش عوض شد کامل مشخص بود

منم ناهارمو نخوردم چون گشنم نبود گفتم غروب میخورم

همسرم انگار نه انگار من آدمم حتی نیومد در اتاقم باز کنه ببینه دارم چیکار کنم

منم دیگه ساعت ۶ غروب پاشدم رفتم تو هال یکمی گله کردم که چقدر بی توجهی میکنی و اینا

دعوامون شد اساسی

گفت نه من به تو کار دارم نه تو به من کار داشته باش

منم انقدر گریه کردم اصلا نتونستم بعدش درس بخونم

الانم واقعا دلم نمیخواد عروسی رو برم فردا شب چون باهم قهریم

کلی پول لباس دادم وقت ارایشگاه گرفتم با این اخلاق گندش همه ی خوشحالیمو پروند 😞😞

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

تو عروسی میری که خوش بگذرونی. اون آشغال تن لش حق ندارن مانع خوشحالیت بشه. برو عروسی و خوش بگذرون. الکی هم پیش همسرت بخند که مردم نفهمن چه خریه شوهرت. خیلی زیاد هم برقص و شادی کن.

  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز