الهی بمیرم راحت شم از این زندگی کذایی
توی تایپکای قبلنم درد و دل کرده بودم و تقریبا داستان زندگیمو گفته بودم
ای کاش زبون داشتم ای کاش خداقل جیغ میکشیدم حالم از خودم به هم میخوره من چقدر پستم که از روی ترس اجازه میدم بابام همچین کاری کنه الهی خدایا من بمیرم تموم شه این زندگی تخمی مگه من ازت چی میخواستم خدایا گاهی انقدر نامردی میکنی که به وجودت شک میکنم
چقد من پست ام هیچوقت بابامو نمیبخشم
تف تو این سرماخوردگی ک باعث شد از پانسیون برگردم خونه
خانما اصلا حال خوبی ندارم حوصله توضیح هم ندارم فقط برای حالم دعا کنین که خودمو خلاص نکنم