2777
2789

من همیشه عادت دارم توی دفتر خاطراتم اتفاقات مهمی که می اوفته رو مینویسم مثلا هر اتفاق مهمی که تو زندگیم بیوفته رو مینویسم .... من چند شب خواب یه چیزی رو میبینم که همیشه منتظرش بودم ....امروز خیلی دلم گرفته بود از اینکه چرا هر دفعه خواب اون اتفاق رو میبینم اما واقعی نمیشه چون خوابام اکثرا درستن بنابراین من اومدم توی دفتر خاطراتم با خدا قشنگ صحبت کردم و اون اتفاق سرنوشت ساز زندگیمو که تو خواب دیدم رو براش نوشتم و ازش کلی خواهش کردم که این اتفاق خوب بیوفته کلی تمنا کردم از خدا انگار یه حسی تو درونم میگفت قرار اون اتفاقه خوب بی افته به اندازه 6 صفحه تو دفتر خاطراتم براش نوشتم....حالا خدا چی کار کرد ؟ اون اتفاق سرنوشت ساز زندگیمو دفیقا ۱۸۰ درجه چرخوند به بدترین شکل ممکن که همیشه ازش میترسیدم که اتفاق نیوفته اتفاق افتاد و قشنگ زندگیم با خاک یکسان شد و الان اصلا باورم نمیشه  که چرا خدا اینکارو باهام کرد!!!!!!!!!!!! منو رسما از خودش ناامید کرد خدا

موضوع تاپیکم هم منظورم یه شخص

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز