دیگه سعی میکنم کمتر برم پیشش و باهاش حرف بزنم
منم اوایل مامانم خیلی صحبتش رو میکرد لحظه به لحظش رو یادآوری میکرد میدونستم خودش هم تحت فشارهای که داره اینجوری خالی میکنه ولی خداروشکر الان دیگه نمیگه
دو تا احتمال هست اگر به تازگی این مسأله پیش اومده احتمال داره میخواد نیازش به همدم داشتن رو بگه و میخواد مزه دهن شما رو بفهمه
اگر نه خیلی ساله که اینطوریه احتمالا هنوز از سوگ در نیومده به نظر میرسه اون موقعی که شوهرش فوت شده نتونسته به حد کافی عزاداری کنه معمولا کسایی که بچه دارن برای اینکه به بچه فشار نیاد و دچار اضطراب نشه میریزن توی خودشون نمیتونن راحت عزاداری کنن یا مثلا کسایی کنارش بودن که هی گفتن گریه نکن گریه چیزی رو عوض نمیکنه و از این دست حرفا نذاشتن تخلیه بشه عین یه پرونده باز توی ذهنش مونده و طبیعیه که اینطوری بریزه بیرون
یه مشاوره حتی شده تلفنی بگیر براش مثلا هفته ای یک بار بره صحبت کنه حتی فقط درد دل کنه هم خوبه براش ولی پیش کسی درد دل میکنه که می‌تونه بهش کمک کنه نه کسی مثل شما که حالت بد میشه و کمکی از دستت برنمیاد
یه مدت ازش دور میشم و ترکش میکنم تا بفهمه نمیخوام بشنوم
وای مادر که باید خیلی بهتر این چیزارو درک کنه
چطور دلش میاد هی بهت یادآوری کنه
جز ناراحتیه بچه اش چه سودی داره آخه
جدی باهاش صحبت کن اگه بازم به کارش ادامه داد
یه نفرو واسطه ن باهاش حرف بزنه
نمیشه اینجوری که...
بهش بگو برام مهم نیست.
من زندگی جدیدی شروع کردم از گذشته ها خوشم نمیاد
اگر گفت پدرته بگو بووووود
من برام مهم نیست
(الکی بگو که اون بفهمه گوش شنواش تو نیستی و اگر زیاد بگه بجای همراهی توهین میشنوه)
میدونم مادرته ولی چاره ای نیست یه جوری محکم درباره اینکه پدرت برات مهم نیست باهاش حرف بزن از درد دل باهات قطع امید کنید
پیشاپیش از پدرت معذرتخواهی کن و برای خیرات و فاتحه بده)
۲۰ سال گذشته هنوز نپذیرفته
اگه فامیل بود که قطع رابطه میکردم
ولی مادر رو نمیشه جدا کرد که
باید ببریش مشاوره حتی به زورم که شده باید بره تراپی
باهاش منطقی حرف بزن که ۲۰ سال گذشته باید بپذیره اگه نمیتونه باید بره تراپی
روانپزشک هم خوبه چون قرصای ضد افسردگی بهش میده باعث میشه فکرش مشغول نباشه و توی تراپی بهش کمک میکنه
اینکارم کردم الان 20روزه ببخشید حتی بهش گفتم بجهنم که مرد من خیلی هنر کنم زندگی خودمو بکنم اونم ازش نمیگزرم مارو ول کرد رفت جون کس دیگرو نجات بده ببین ختی در این حدم گفتم باز فایده نکرد دیشب اینقدر حالم بد شد که تا صبح شرمنده ولی بالا اوردم
